ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

از رسته ی تجربیات ِ درهم و برهم

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ب.ظ

نجمه کنارم نشسته بود و میگفت یک خواستگار خیلی بااخلاق و خوب و ایده آل و همه چی تمام دارد. متقاعدش کنم که ازدواج کند...

گفتم چرا نمیخواهی ازدواج کنی؟ گفت هنوز از مجردی ام لذت میبرم. دوست ندارم مسئولیت بپذیرم. دوست ندارم کسی وارد زندگی ام شود...

خواستم بگویم ولی ازدواج خیلی خوب است. آدم را آرام میکند. آدم وقتی کسی را بیشتر از خودش دوست دارد مهربان میشود. بزرگ میشود. درس یاد میگیرد. هدف دار میشود. اصلا خانم میشود... باور کن خواستم اینها را بگویم ولی نگفتم... یادم افتاد به 7 ماه پیش به قبل ترش. به فراغی که داشتم به راحتی فکرم ... به ... یادم افتاد که چند شب بعد از آن را با گریه خوابیده ام... منی که تمام زندگی ام فکر میکردم گریه کردن را غیر از برای مناسبت ها بلد نیستم... فکر کردم که چقدر نگران بوده ام؟ چقدر به خدا به کائنات به همه چیز رو انداخته ام؟ چقدر خیره شده ام به صفحه ی گوشی... چقدر دلتنگ بوده ام... چقدر مچاله شده ام از تنهایی؟... میدانید وقتی کسی نیست خب نیست! این نبودنش قطعی است همیشگی است. نه خودش هست نه خیالش نه دلهره اش نه صدایش نه خاطره اش... خصوصا خاطره اش... یک آدم تنها چه میداند زندگی کردن در شرایطی که از هر خیابان شهر که رد میشوی باید خاطره هایت را مرور کنی یعنی چه؟...

نه اینکه پشیمان باشم... نه... ولی سخت است... هرکه فکر کند ازدواج بهشتی است که همه ی خوبی ها را باهم دارد اشتباه میکند... در شرایطی که طرفت را دوست نداری و دوستت ندارد ازدواج جهنم است. در غیر این صورت هم بهشت نیست! باور کنید نیست! یک شرایطی است که خوبی دارد اما بدی هم دارد. عشق دارد اما حس خفه کردن ِ طرف مقابلت وقتی که تو در اوج ِ احساس و هیجان داری در مورد مهم ترین مسئله ی حاضر حرف میزنی و او بی تفاوت پول بنزین ماشینش را پرداخت میکند هم دارد! خنده دارد اما گریه هم دارد. رویای آینده را دارد اما دلهره ی فردا را هم دارد.

هرکس بیاید بگوید من در زندگی مشترکم هیچ مشکلی نداشتم چرند گفته. یکی کار ندارد. یکی تحصیلات ندارد. یکی سربازی نرفته. یکی پدر و مادرش برایش تصمیم میگیرند. یکی مشکل خانه دارد. یکی آبش با طرف در یک جو نمیرود و ... هزار و یک مسئله. مسائل کوچک ِ کوچکی که وقتی شما مجردید به تنهایی خیلی راحت حلش میکنید ولی وقتی دوتا شدید دیگر مسئله ی کوچکی نیست! مسئله ی بزرگی است که شما سر آن با همسرتان اختلاف دارید. کی برویم مسافرت ، فرش خانه مان چه رنگی باشد. تلویزیون را کجا بگذاریم. کی هم را ببینیم. پدر و مادر همسرتان کی میخواهند بیایند خانه تان و... اینها همه بچگانه است ولی در حالیکه شما یک نفر باشید برای تصمیم گیری...

میدانید اینکه من الان بگویم گذشت کنید حرف درستی نیست. آدم وقتی سر همه چیز گذشت میکند یک جایی به بعد خسته میشود. دیگر میگوید نه. یک بار هم حرف من! اینجاست که جر و بحث ها شروع میشود. همسرتان عادت کرده شما از نظرتان بگذرید. شما گذشته اید چون نمیخواستید جر و بحثی بشود. اما حالا دیگر نمیتوانید...

اینها یک گوشه از مشکلات تاهل است. تاهل هزار و یک مسئله دارد که تجرد ندارد. حکایت بچه داشتن و نداشتن است. نداشتنش یک غصه است . داشتنش هزار و یک غصه!

البته ننوشتم این مسائل ِ درهم و برهم را که بخواهم تخریب کنم مسئله ی ازدواج را. نوشتم که بگویم اگر هنوز خیلی خوب بلد نیستید با یک سری تفکرات مخالف خودتان که از قضا فکر میکنند کاملا صحیح اند ، کنار بیایید ، با همان تنهایی خودتان خوش باشید. سودش از ضررش بیشتر است...

  • موافقین ۱۳ مخالفین ۰
  • چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ب.ظ
  • Elanor :)

نظرات  (۳۱)

متاسفان بعد از گذراندنِ یه سنی اذهانِ عمومی ، شرایط اجتماعی و نبودن حقِ انتخاب در خیلی از موارد آدمُ به سمت متاهل شدن سوق میدن 
پاسخ:
قبول دارم... متاسفانه...
  • زهرا رضایی
  • من خاستگار با اخلاق و خوب و متدین و اینا که ندارم هیییییچ، کلاااااا خاستگار ندارم!  حالا یکی بیاد منو متقاعد کنه نباید ازدواج کنم، من مصمممممم میخام عروس شم!  یعنی در این حد ااااا :دی 
    پاسخ:
    :))))
    کیس خوب دارم بفرستم؟؟؟
  • پلڪــــ شیشـہ اے

  • سلام آبجی


    میگم میس نون کامنت خصوصیم به دستت رسید؟
    + چه قدر حرف دل ها به دل می نشینند. دقت می کنی! :دی
    + قبل از تاهل دخترها مخصوصن بیشتر تو فاز رویاها هستن، بعدش تازه چشماشون باز میشه. حالا البته ممکنه همه هم اینطور نباشن. ولی زیاده ... امان از تجربه :*)

    پاسخ:
    سلام :)
    بله رسید. کمی فرصت میخوام :)

    + :)
    + آره همه فک میکنن فقط عشق و عاشقی و خوش گذرونیه!
    کاملا موافقم نفیسه..
    درسته من خودم تجربه نداشتم ولی تجربه ی چندنفر رو از ازدواج دیدم. .بااینکه خیلی خوب و خوشبختن ولی گاهی هم کم میارن..
    من همیشه معتقدم آدم باید بپذیره با تاهل بخشی از اختیارات مجرد بودنش رو ازدست میده و کسی دیگه در تصمیماتش و عملکردش تاحدی نقش داره..پس بهتره هر زمان که تونست این واقعیت رو قبول کنه فکر ازدواج بزنه به سرش
    پاسخ:
    آره آدم گاهی واقعا مستاصل میشه.نمیدونم شاید من هنرش رو ندارم ولی به شخصه خیلی پیش اومده که خسته شدم از این شرایط...
    با اینکه میدونم خیلی دوستم داره ولی گاهی دوست داشتن برای زندگی کردن کافی نیست...
    200% باهات موافقم
    با اومدن کسی تو زندگیمون لحظه های شیرین و عاشقانه به خاطراتمون اضافه میشه اما استرس و دغدغه های فکری و احساسی ام به شدت وارد مسائل روزمره امون میشه :|
    پاسخ:
    اوهوم...
    ملیییییییییییح :(
    عروس جان اینها مشکلات فعلی است که داری بازهم به آرامش می رسی وقتی زیر یک سقف زندگی کنی. ولی بازهم بیخیالی دوران تجرد را نداری چون مسئولیت داری .
    اگر می شد در دوران نوجوانی ماند ازدواج نکردن خوب بود ولی هر دوره عمر اقتضائات خودش را دارد. ازدواج نکردن بخصوص برای یک دختر وقتی از زمانش بگذرد معضلات بزرگتری از دلتنگی خواهد داشت.

    پاسخ:
    خدا کنه....

    من دبیرستان رو از همه بیشتر دوست داشتم... خیلییییییییییییییی
    باید گذشت از هر دو طرف باشه نه یک طرفه و قبل از این گذشت باید درک متقابل از هم داشته باشند .
    و در ابتدایش باید قدرت پذیرش بالایی داشته باشیم :)
    پاسخ:
    ولی متاسفانه خیلی ها گذشت کردن رو بلد نیستن... البته اگه از خودشون بپرسی فک میکنن برات کارهایی کردن که احدی حاضر به انجامش نبوده...

    سلام:)

    پستت عالی بود خیلی خوب مطلبو بیان کردی..

    آویزه ی گوش و چشم و گردنم کردمش:))

    پاسخ:
    سلام :)
    خداروشکر :)
  • دختر پاییز
  • دقیقا ... همین هم هست که ازدواج رو ترسناک کرده .
    اتفاقا همین امروز رفته بودیم با دوستم بیرون و در مورد خواستگارش حرف می زدیم . هیچ کسی ایده ال ِ کامل نیست ( همون طور که ما نیستیم ) . اما با یه سری مشکلات می شه کنار اومد .
    خیلی حرف داشتم بزنم ولی نمی دونم از کجا بگم :دی.
    پاسخ:
    خب از همین جاش بگو دیگه! :دی
    کامنت زهرا منو مردوند :)))))
    پاسخ:
     ینی دیگه الان مرده شدی ؟؟! :دی
    وقتی این پستو خوندم کلی با خودم کلنجار رفتم کامنت بذارم یا نذارم
    یادمم نیست گذاشتم یا نذاشتم
    الان که کامنتارو دیدم فهمیدم نذاشتم و
    خب...
    خداروشکر نذاشتم!

    + آرشیو بلاگفاتو فراموش نکردماااااااااا به خدا اصن فرصت نداشتم
    ایشالا در اولین فرصت میفرستم برات
    آخه باید دونه دونه کپی پیست کنم تو ورد!
    انقدرم جذابن که هی میخونمشون و کند پیش میرم خلاصه
    پاسخ:
    +نه بابا این حرفا چیه . هر وقت فرصت کردی عزیزم :)

    ارادت دارم :)
    بیگ لایک به کامنت اول.. 
    پاسخ:
    :)
    من حاضرم. حتی در صورتی که مطمین باشم زندگیم با طلاق مواجه میشم بازم حاضرم ازدواج کنم و اصلا معتقد نیستم ضررش بیشتر از نفعشه
    ازدواج مثل غذا خوردنه
    باید نیازت رفع بشه
    بین زن و مرد تفاوت هست تو این مساله
    شما هم سنتون شاید خیلی نباشه تا بتونید خودتو جای دختری که نیازش بیدار ضده و چندین سال بزرگتر از خودتونه بذارید
    من اون توانایی خط آخر شما رو ندارم
    ولی حاضرم ازدواج کنم
    حتی اگه زندگیم با طلاق مواجه بشه

    خوش بخت باشی
    پاسخ:
    آره شاید اینطوری باشه که شما میگین. من قبل ازدواج نیازی از این لحاظ در خودم حس نمیکردم. (البته نیاز به دوست داشته شدن رو همه دارند حتی کودکان) ولی خب نمیتونم بگم که همه ی دخترهایی با سن بالا حاضرن حرف شما رو بزنن و بگن که با وجود علم به یک ازدواح ناموفق بازهم ازدواج میکنن.

    به شخصه معتقدم وقتی تفاهم و عشق در یک رابطه نباشه از همون جنبه ی مدنظر شما هم نمیشه بهره ای برد و نیازی مرتفع نمیشه.
    قطعا اون فرد گناه هم نمیتونه بکنه
    میتونه؟!
    پاسخ:
    نمیتونه و نباید اینکارو بکنه ولی بازی کردن با زندگی یه نفر دیگه هم کار درستی نیست...

    باید اگر واقعا چاره ای جز ازدواج نداره روی خودش کار کنه و بتونه ظرفیت و تحملش رو ببره بالا بعد ازدواج کنه!
  • خارج ازچارچوب
  • تقریبا محاله دوتا آدم باهم اختلاف نداشته باشن...دیگه کسی که می‌خواد ازدواج کنه "باید" از این مرحله‌‌ی بدیهی عبور کرده باشه...هنر خوب زندگی کردن به اختلاف نداشتن نیست،به مدیریت اختلاف‌هاست...(از این کلمات قصارا که گفتنش خیلی خیلی آسونه...)

    میگن امام خمینی وقتی زوج‌ها رو عقد می‌کردن بهشون فقط یه جمله می‌گفتن: بروید باهم بسازید! 
    پاسخ:
    بله ساختن مهمه. به شخصه انقد بساز بودم که دیگه خسته شدم :|
    اون وقت این کاری که شما میگین چقدر طول میکشه دکتر جان؟
    :)
    پاسخ:
    تغییر دادن خودت کار سختی نیست. من خودم فک میکردم خیلی غد و مغرورم و اصلا کوتاه نمیام ولی الان دارم میبینم اصلا اینجوری نیست!!
    مامانم همیشه میگه تو زبونت فقط واسه ما درازه جلو شوهرت یک کلمه هم نمیتونی حرف بزنی! :)) :|
    خیلی خوب نوشتید روشن شدم :-)
    به نظر من آدم باید آنقدر صبر کنه تا کسی پیدا بشه که اخلاقش عالی باشه.هیچی به اندازه ی اخلاق اهمیت نداره. تو این فاصله هم از مجردی و هفت دولت ازاد بودنش لذت ببره. ازدواج نکردن یه درده و ازدواج کردن صد درد.
    پاسخ:
    بله موافقم :)
  • فاطیما کیان
  • به نظرم کسی امادگی روانی ازدواج رو نداشته باشه باید ازش دور بمونه چون ضربه ی بزرگی به خودش و همسرش میزنه و این جبران پذیر نیست
    پاسخ:
    آره آدم نباید فقط خودشو بینه. زندگی یه نفر دیگه هم دست توئه دیگه.
    نمیشد الان تو این وضعیت همچین چیزی ننویسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟امان ازین حرفات الانور
    پاسخ:
    :)))))))))))))

    چه وضعیتی؟؟؟

    در هر حال حقیقته غزاله جان. هرچند تلخ.

    ولی تو به حرف دلت گوش بده :)
    خوندم. تفکرتون راجع به این پس کاملا غلطه. این پست خیلی خیلی خیلی شخصی بود و 100% اش به زندگی خودم مربوطه.

    راجع به بقیه ی صجبت ها هم در امین بودن من تا حالا شکی نداشته باشید.

    فعلا سرم خیلییییییییییی شلوغه. ولی منظورتون اینه که به همون ایمیل قبلی جواب بدم؟؟

    البته هیچ قولی نمیدم چون الان اصلا وقت ندارم. ولی خب اگر وقت شد چشم/
    وضعیت خوبیه البته همراه با یه عالم دودلی...
      
    به چشم :)
    پاسخ:
    :)
    سلام. بنده رو خاطرتون هست؟ از مخاطبان عصر بلاگفا....
    پاسخ:
    سلاممممممم
    مگه میشه یادم بره اون کامنتای قشنگتو؟!
    :)
    به نظر من شناختِ قبل از ازدواج خیلی میتونه تعیین کننده باشه.باید یه زمانی رو هر دو طرف با هم بگذرونن و همو بشناسند .
    پاسخ:
    بنظر من هرچقدم طرفتو بشناسی بازم شرایط وقتی وارد زندگی میشی فرق میکنه. البته تو شهرهای کوچیک این شناخت کمتر لازمه. تو شهرهای بزرگ خیلی ضروریه :)
  • مستر نیمــا .
  • من فقط میتونم به جای تکبیر بگم 
    تائیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید
    پاسخ:
    چه عجببببببببببببب
    ما شما رو دیدیم! :دی
    خوندم ولی نمیتونم نظری بدم!

    اولا که آدم هیچ وقت نمیتونه از بیرون راجع به یه رابطه قضاوت کنه.

    ثانیا آدمها با هم متفاوتن و طرف شما هم مسلما با من متفاوته.

    ثالثا شما فقط دارین از دید خودتون به قضیه نگاه میکنید. هرچند با این مسائل من سخت میبینم کار رو و حق هم میدم بهش.

    در کل فعلا هیچ کاری از دست من برنمیاد. به شدت خودم درگیرم. حدااقل تا دو سه هفته دیگه. بعدش یادم بندازین جواب ایملیتون رو بدم.
    به به پست های چالش بر انگیز
    البته اینجا یه نکته ای هست ،اینکه با افزایش سن یجورایی سطح توقعات بسیار متفاوت میشه مثلا یه دختر 27و28 ساله به راحتی نمیتونه خودشو متقاعد به ازدواج کنه ،همیشه دنبال یه شرالیط رویایی میگرده ،وفکر میکنه بعد از صبر توی این سال ها الان حتما باید یه اتفاق خاصی افتاده باشه ،یه اسب سفیدی چیزی
    البته درمورد پسرا هم همینه
    اینکه درکل این سطح توقعات و اینکه شخصیتشون به طور کامل شکل گرفته نمیذاره کنار هم در برابر مشکلات از خودشون نرمش نشون بدن و این عرصه رو تنگ میکنه

    پاسخ:
    من فک میکنم این درصد از انعطاف پذیری هم که من دارم دیگه زیادی زیاده!!!
    میدونی نفیسه یه جایی خوندم که نوشته بود
    ازدواج معجزه ایست که لذت بوسه رو تبدیل میکنه به یک مسئولیت زیبا !
    دقیقا همینه!
    اصلا شاید ربط زیادی نداشته باشه فقط خواستم بگم :)
    پاسخ:
    آره نگین جان... دقیقا همینه...

    :)
    قربانت:)))
    من که مقوله ازدواجو گذاشتم بالای ۲۹ سالگی، عشق دنیا رو بکنم بعد یکی دیگرو به کام بدبختی بکشم:)
    هرچی دیر تر بهتر. طرفمم مدت بیشتری میتونه عمر کنه. با من باشه یا زود پیر میشه یا کلا جوون مرگ میشه!
    پاسخ:
    کار خوبی میکنی عزیزم :))
    سلام الانور عزیزم . خوبی ؟ دلم برای قلمت تنگ شده بود . خوشحالم که امروز فرصتی شد که بخونمت . درسته هر کسی بگه زندگی با همسرش هیچ ناراحتی به همراه نداشته حرف مفت زده ولی خداییش مرد خوب که باشه تمام سختی ها رو می شه تاب اورد  
    پاسخ:
    سلام بانو :)

    مرسی ...

    آره همینطوره :)
  • میرزاده خاتون
  • تو دلتنگ همسرت هستی من همیشه دلتنگ پدر و مادرم و خونوادم هستم

    اما

    منم مثه تو هیچوقت بخاطر انتخابم پشیمون نشدم. هیچوقت.

    پاسخ:
    تموم بشه این دوری...
    فک میکنم دوری از همسر خیلی سخت تر از پدر و مادره...
    سلااااااام. من اومدم  بالاخره پیدات کردم :* دلم تنگ شده بود
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">