ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

یکی از یکی قاطی تریم خداروشکر!

شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۸ ق.ظ

- ببخشید دیگه خلاصه عزیزم. در این شرایط من باید اونجا میبودم. تنهایی الان خیلی سخته... درک میکنم...

+ آره دیگه. نمیگی زن ِ بیچاره ات اینجا گناه داره . دق کرد از بی کسی!

- دیگه بیشتر از این شرمنده ام نکن. دیر به فکر افتادم اگرنه حتما میومدم.

+ شوخی میکنم. حساس نشو! اگر هم میومدی الان دیگه باید برمیگشتی! پس بهتر که نیومدی . باز باید مثل هفته ی پیش من گریه میکردم! :))

- هفته یپیش نبود که نابغه! دو هفته پیش بود!

+ نه عزیزم. هفته ی پیش بود .

- نه نفیس جان. دو هفته است الان من اینجام دیگه ...

+ من در شرایط بحرانی قرار گرفتم تو قاطی کردی؟ هفته ی پیش بود عیزم!

- اشتباه میکنی نفسم... هفته ی پیش بود واقعا؟... نبود ها...

+ نشون به این نشون که من امتحان داشتم اومدی دنبالم... 5 شنبه صبح کلاس داشتم... یادت نیس یعنی؟

- چرا یادمه ولی خب این مال دو هفته پیش بود دیگه!... ها؟

+ نه موووووسین جان! پاشو تقویم نگاه کن اصلا! هفته ی پیش سه شنبه اش تعطیل که اومدی دیگه!

- وااااای نگو تو رو خدا.... باورم نمیشه....

+ :)) خب چی شده حالا؟ الان این که یه هفته است رفتی چه جنبه ی ناراحت کننده ای داشت دقیقا؟ نمیفهمم این واکنشتو عشقم جان  :))

- خب لااامصصصصب ینی من الان یه هفته است تو رو ندیدم انقد دلم برات تنگ شده؟... نگو... :|

+ :)) لامصصصبو خوب اومدی!


*ببخشید فردا ساعت 7 کلاس دارم! الان خواستم توجیه کنم جواب ندادن به کامنت ها رو :دی


  • موافقین ۷ مخالفین ۰
  • شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۸ ق.ظ
  • Elanor :)