ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

دارقوز آبادی هایی که ما هستیم!

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ

ما از اسفند انشاا... وارد دوره استاژری یا همون کارآموزی میشیم بعد این دوره تا انتها یه جوریه که باید بچه های کلاس گروه بندی بشن. در دو گروه بزرگ برای بخش های مینور و چند گروه کوچک تر برای بخش های ماژور. این رو داشته باشید تا بریم سر اصل ماجرا.

کلاس ما چند دسته است کلا. ما 8 تا دختر همشهری هستیم که تو همون شهر محل زندگیمون درس میخونیم. بیاید اسم شهر ما رو بذاریم داروقوز آباد ! یکی از پسرهای کلاس هم دارقوز آبادی ه! از طرف دیگه بقیه ی پسرهای کلاس قرار دارند و بقیه ی دختر ها که خوابگاهی اند ! 5 نفر از این دختر ها کلا از ترم یک یه سری کارها و رفتار های عجیب و غریب داشتند که این رفتار ها علاوه بر ظاهر غیر عرفشون و دیر اومدن های سرکلاس و غیبت ها و موبایل بازی کردن ها و الخ ، باعث شده ما تو این 7 ترم یه سری ضربه ها بخوریم که البته برا من زیاد مهم نبوده! بیشتر چوبش رو خودشون خوردند. حالا در طی این 7 ترم به همین علت های فوق الذکر بقیه ی بچه های کلاس یه سری کانتکت هایی با اینا داشتند .

این قضیه رو هم داشته باشید فعلا تا بعد !

در این 7 ترم اصولا کلاس ما برای آزمایشگاه ها و باقی مسائل به سه گروه تقسیم میشده. پسرها. دارقوزآبادی ها و دخترها ! همیشه هم سناریو اینطوری بوده که مثلا گروه اول باید سر صبح ساعت 8 آز باشه. حالا کدوم گروه اوله؟ دارقوزآبادی ها ! چرا؟ چون طفلکی خوابگاهیا نمیتونن صبح زود بیدار شن! میخوایم وقت امتحان تعیین کنیم. نظر کی مهم نیست؟ دارقوزآبادی ها ! چرا؟ چون اونا تو خونه همیشه میتونن درس بخونن! آخر ترم ه . همه رفتن فرجه. استاد گفته اگه کلاس خالی باشه به همه صفر میدم. کی باید بره سر کلاس؟ دارقوزآبادی ها ! (این دیگه چرا نداره!) اول ه ترم ه. کلاس تشکیل شده. کی باید بره سر کلاس؟ دارقوزآبادی ها ! چرا؟ چون بقیه بچه ها جزوه میخوان و فقط داروقوز آبادی ها خوب جزوه مینویسن ! خلاصه سرتون رو درد نیارم ! کی؟ داروقوزآبادی ها ! کجا؟ دارقوزآبادی ها ! تلفن : داروقوز آباد سه تا شیش :|

حالا بریم سر ماجرای اول:

ما سر قضیه اون گروه بندی که نماینده مون گفت گروهتون رو اعلام کنید اسم خودمون (یعنی دارقوزآبادی ها ) رو نوشتیم بعد دیدیم به حد نساب گروه نرسید. در همین بین 3 تا از پسرهای کلاس که از بقیه یه آب شسته تر بودن از نظر درسی و عدم دلقک بودن اومدن گفتن میشه ما با شما باشیم؟ ما هم گفتیم اکی ! شما هم بیاین !

حالا امروز دو ساعت تمام تو حیاط بیمارستان بحث و جدل که بقیه ی بچه ها به صورت گله ی دسته جمعی پنگوئن ها میخوان به گروه ما مهاجرت کنن و میگن ما میخوایم با دارقوزآبادی ها باشیم :| حالا چرا؟ چون در اون گروه دیگه اون 5 نفر هستند و ما نمیخوایم با اونا باشیم و البته که دارقوزآبادی ها از همه بی حاشیه تر و درس خون تر هستند :| جالبه به خدا ! بهشون میگیم تا یه ترم پیش که شما جدا بودین ما جدا ، هر جا سخن از تفکیک بود نام دارقوزآبادی ها میدرخشید ! حالا چی شده ما شدیم امامزاده همتون میخواین بهمون متوسل بشین؟؟ یکیشون برگشته با پررویی میگه : راستش ما اون موقع از شما استفاده ابزاری میکردیم !!! :|

در این بحث ها جا داره تندیس بلورین ِ حزب باد ترین کامنت  ِ سال رو هم تقدیم کنم به اون پسر دراز ِ کلاسمون که نظرش همه ی انظار رو به خود جلب کرد! در توضیح عرض کنم که ایشون اهل یکی از کلان شهر های اطراف هستند و همیشه هم خودشون رو متعلق به اونجا معرفی میکردند و خیلی هم مفتخر بودند و اینا ! بعد ایشون یکی از همون سه تنی هم هستند که از بقیه شسته تر بودند ! بعد حالا امروز وسط ِ بحث برگشته میگه : " آره ! ما داروقوزآبادی ها که گروهمون رو تشکیل دادیم. بقیه باید یه فکری برا خودشون بکنن ما دیگه گروهمون جا نداره ! بله! دقت بفرمایید ! میگه "ما" دارقوز آبادی ها ! :| نگاه خیره به دوربین !

خلاصه که غرض از بافتن این همه چرت و پرت بهم هم یادی بود از وبلاگ قبلی و سبک خاطره نویسی گذشته هم تاکیدی بود بر اینکه بله! شما با همچین آدم شاخی طرف هستید! من جز همچین گروه شاخی هستم که همه میخوان با ما باشن ! اینجوریاست دآآش ! :))) :|

  • موافقین ۵ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ
  • Elanor :)

نظرات  (۱۶)

چقدر دلم برا این سبک تنگ شده بودددد....واییییی....بغل بوس.... اون قسمت کجا شماره خیلی با حال بود با همون آهنگ خوندم...ولی ی چیزی یعنی خوابگاهی ها بون فقط دارقوز ابادی ها خوبن و درسخونن؟؟؟
دقیقا همچین بلاهایی ها معمولا همه جا سر افراد ساکن میاد جز همون ساعت کلاس و آز که معمولا خوابگاهی ساعت 8 رو میرن. شما خیلی طفلی بودینااااا اشک گریه فغاننننن...
پاسخ:
:))) دلت از تنگی دراومد؟
^_^

نه خوابگاهی ها هم خوب دارن (درسخون هم ایضا دارن) ولی خب ما میخوایم باهم باشیم مثل همیشه. ولی اونا دیکه نمیخوان با هم باشن میخوان با ما باشن !! :|
  • شباهنگ (تورنادوی سابق)
  • میشه منم تو گروه شما باشم؟ میشم ترکِ دارقوزآبادی مثلاً :دی

    بیست و نه
    دو تا شیش :دی
    پاسخ:
    نه گروهمون دیگه جا نداره ! :))
    دارقوز آبادی سلــــــــــــــــــــام:)) خدا صبر بده :دی
    پاسخ:
    سلام دارقوز آباد بر تو باد ! :دی
  • هولدن کالفیلد
  • شاخ البته برای حیوانی است که هندی ها میپرستن :|
    صداقت اون آقای "استفاده ابزاری" خیلی بهم چسبید!
    از وقتی دانشگاه ها رو تحویل دهه هفتادی ها دادیم اینجوری شده! :|
    همه چی داغون! تعطیل!
    پاسخ:
    کلا ایشون خیلی صادق تشریف دارن :|

    البته که همون حیونی هم که گفتی به داف بودن شرف داره! :|
     
    یه جوری میگی آدم فک میکنه تا قبل ما دانشگاه ها آباد و باز بودن!!!!!! :| :| :| ما هنوزم داریم اون گلایی که شما شصتی ها به سر مملکت زدین رو میشمریم! تموم نشده هنو ! :| :|
    دارقوزآباد جای خوبی و خوش آب و هواییه ظاهرن که این تنوع زیستی رو تونسته ایجاد بکنه.
    از این سبک کار بیشتر بذارید لطفن:)
    پاسخ:
    خوش آب و هوا؟؟
    بد هم نیست خیلی ولی خب ... چی بگم واللا ! :دی

    من سبک اصلیم این بود ولی تو این وبلاگ کلا حس و حالم تغییر کرده و طنز نوشت های خاطره ایم کم شده متاسفانه! دستم زیاد نمیره...
  • هولدن کالفیلد
  • متاسفانه یا خوشبختانه، دهه شصتی ها توی کلاس مودب تر نشستن، بهتر درس خوندن، و حرمت ها رو بهتر نگه داشتن، در هیچ چیزی از فلسفه "خب که چی" استفاده نکردن و قس علی هذا! مسلما دانشجوهای بهتری بودن! دهه هفتادی ها یه سری دانش آموزن که میرن دانشگاه، فرق هست بین دانشجو و دانش آموز!
    پاسخ:
    خداییش ربطی به موضوع پست من نداشت ولی خب موافقم که از نظر شخصیت و احترام و نگه داشتن حرمت ها ، هر سال دریغ از پارسال.
    ولی به این حال حرفم همونه! شما هم گلی به سر مملکت نزدید!
    چی دعا کنیم؟ :)
    ان شاالله دستتون بره. (کجا؟! :)‌ )
    بعد همین طور که داره میره (احتمالن سمت افق) یه سری نوشته طنز هم ازش بچکه تو وبلاگ
    پاسخ:
    :)))))

    بره به نوشتن دیگه!!!
    حالا ما که دعامون همیشه اینه که بره.
    خیلی هم دعامون گرفته.
    مثال هاش سیاسی بودن البته ولی اشکال نداره که این دفعه هم روی یک مساله ی فرهنگی دعا کنیم که بره:)
    پاسخ:
    بابا سیاست مدار!!! :))
    توی کلاس ما این قضیه برعکس ِ :|
    پاسخ:
    ینی چی جوریه؟

    یعنی این قشر ِ ( غیر شما دارقوز ابادی ها و اون سه تا شسته ها:دی. ) ما رو نیز بیچاره کردن . چون ما هم داریم |: . باز خوبه شما تعدادتون زیادِ . ما کلا 3 تا 4 نفر بودیم |: .


    پاسخ:
    ای بابا !
  • مستر نیمــا .
  • یه سلامیم بکنیم به اونا که فکر میکنن خیلی شاخن
    سلام دارقوزآبادی:دی
    نوشابه هستا.تعارف نکنید :))))))
    پاسخ:
    :))))
    فک نمیکنیم مطمئنیم :دی
    ها در اومد...در راستای کامنت هولدن مملکت گلی به سرما هم نزد نه کار داریم نه بار نه شوهر ...گریهههه...گفته بودم دختر خاله 74 ریم هم شوهروندیم ...من از خونه بابایی برات سوت میزنم خخ.برو درستو بخون بچه
    پاسخ:
    :)))))
    :))))
    برن بمیرن:*
    پاسخ:
    باریک! :دی
    خخخخ
    بابا شاااخ:)))
    تبریک میگم بازگشتت به گذشته رو: دی
    پاسخ:
    :دی
    مرسی
    چطور مطوری دارقوز ابادی
    پاسخ:
    خوب! البته سه شنبه امتحان دارم ! عرررررررررررررر :((
    :)))))))
    با حال بود!
    پاسخ:
    :دی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">