همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت... وانچه در خواب نشد چشم منو پروین است... *

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت... وانچه در خواب نشد چشم منو پروین است... *

يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ

دوباره عهد میکنی که نشکنی دل ِ مرا

چه وعده ها که میدهی... به رغم ِ ناتوانی ات !

کاظم بهمنی

*عنوان از سعدی

تهران- حیاط خونمون - آذر 94

۱۰ ۰
يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ

Elanor :)

نظرات (۵)

۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۰۳

کیمیا

دلم بارون میخواد ازون بارونای خفن یخ زمستونی. نه این هوا ی لوسو:))))

پاسخ:
میگم بیاد! :دی

۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۰۷

آبجی خانوم

تیتر عالی
شعر عالی
عکس عالی

بابا تو دیگه کی هستی الانور بانو :)

پاسخ:
شرمنده نفرمایید ! من خاک پای شمام :دی

۱۹ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۲۵

جولـ ـیک

آدر هم اومدی تهران نیومدی برج ایفلتو بگیری؟!:/

پاسخ:
:دی
ها ای بله!

۱۹ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۳۶

پلڪــــ شیشـہ اے

چه عکس عشقی. :)

پاسخ:
مرسی عزیزم :)

۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۱۷

مهدی ابوفاطمه

پاسخ:
:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، <strike> یا <s>، ، ، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، ، ، <a href="" title="">، ، <div align="">

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

ضربان ِ لبخندهایت

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری