ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

بستنی ها بدون ِ تو نمیچسبند...

شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۳ ب.ظ

ایستاده بودیم گوشه خیابون و تو رفته بودی بستنی قیفی خریده بودی... از اینهایی که دو رنگ اند و کاکویشان رنگ چشمانت است. چشمان قهوه ای روشنت.

بستنی را آرام زبان زده بودم و تو گفته بودی که "این اداهای با کلاسیت منو کشته!"

از این جمله هایی که با عشق بیان میشوند. از این جمله هایی که گرم اند. شیرین اند. از اینهایی که بعدش غیر از لبخند نمیشود کاری کرد.

گفته بودم "دستهام نوچ شد" رفته بودی بطری ِ آب آورده بودی ، در ماشین را باز کرده بودی و گفته بودی " دستتون رو بیارید بیرون خانم با کلاس!"

و من در لحظه ی ریختن آب مانده ام... بعد از روزها... در همان لحظه ی خیلی معمولی... در آن لحظه که شیرینی دستانم گرفته میشد . چسبندگی اش میرفت و تو بیشتر به دلم میچسبیدی...

من آدم ِ زندگی کردن در لحظه ها هستم... ماندن در یک جمله و بعد ساعت ها مرور کردن... یک جمله ی خیلی معمولی! نه اینکه مثلا بگویی "در چشمانت میشود شنا کرد!" نه ! همین که بگویی "نفست به صورتم میخوره حال میکنم" کافیست! همینقدر عامیانه ! همینقدر روزمره ! ...

خوشحالم که تو آدم ِ جملات ِ دوست داشتنی ِ عامیانه ای...

  • موافقین ۱۳ مخالفین ۱
  • شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۲۳ ب.ظ
  • Elanor :)

نظرات  (۱۳)

  • ریحانه سادات
  • وای نفیسه من میخوام همسری رو یه هفته بذارم برم پیش مامان اینا ولی فکر نکنم دووم بیارم تنهایی :(
    پاسخ:
    ینی یه هفته دووم نمیاری؟؟؟

    :|

    خیلی لوس بود کامنتت ریحانه! :|

    :دی
    ولی من دلم جملات خاص عاشقانه می خواهد ....نمی دانم چرا دل خوش نمیشوم به حرف های ساده ای که می دانم عشق داره ...
    پاسخ:
    میدونی آبان ، بنظر من جملات خاص فقط یه مدت خاص آدم رو شارژ میکنه... بعد دیگه زده میشه.

    ولی زندگی همینقدر که معمولیه باید همینقدر معمولی هم توش عاشق بود ...
  • ریحانه سادات
  • منو نیگاه رو دیوار کی یادگاری نوشتم :/
    آخه بعد عروسی مون بدون هم سفر نرفتیم.
    یاد دوران عقدمون میفتم :))
    پاسخ:
    خیلی لوسین خدایی!

    از من یاد بگیر! :|

    ماه رمضون 5 هفته نمیبینمش :|
    حرفت خوب بود باید با خودم تکرارش کنم ..
    پاسخ:
    :)

    زندگی قشنگتر از اونیه که بخوایم پیچیده اش کنیم :)
  • زهرا خدائی
  • آخ که چقدر میچسبه این عاشقونه های عامیانه :)
    منم ازاینجور لحظه ها زیاد دارم، خدا نصیب همه کنه :)
    پاسخ:
    ^_^

    آمین :)
    میگماااا من چرا اینقدر پستهای عشقولانه شما رو دوست داارم. خیلی قشنگ مینویسی. همچین صاف میره تو قلب آدم. 
    پاسخ:
    به قول محسن جان :"تو عزیز ِ دل ِ ما هستی"
    :))
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • از نگاه واقع بینانه عاشقانه ات خوشم میاد. چواقعا جملات عاشقانه معمولی معمولی جادو هستند. مخصوصا واسه ما خانوما که بعد از گذشت یه واقعه هی با خودمون مرورش می کنیم.
    پاسخ:
    دقیقا همینطوره :)
    اخی مثل همسر که همیشه میگه " هلاک ok گفتنتم " :-))))))
     یاد سریال شهرزاد افتادم. از ی جایی به بعد دیگه اشعار عاشقانه ی مصطفی زمانی رو دوست نداشتم ولی در عوض اشاره های قباد رو بی نهایت دوست داشتم. احتمالا منم عاشق همون جملات عاشقانه ی عامیانه م و شدیدا مثل تو در لحظه زندگی میکنم. یاداوری یک خاطره ی کوتاه چند دقیقه ای میتونه  تا ساعتها و روزها و ماهها حتی سالها منو شارژ کنه. بقول مهران مدیری در برنامه ی دور همی " دیدم که میگم " 
    پاسخ:
    :))
    این جمله ها خیلی خوبن ^_^
    چقدر این عاشقانه های بدون فکر، اصن همینایی که یه هویی از دهنت می پره بیرون در برابر عشقت، اصن همینا رو باید با آب طلا نوشت روی سنگ و قاب کرد روی دیوار
    پاسخ:
    اوهوم :)
    ماه رمضون که چهار هفته س:| چرا پنج هفته نمیبینیش؟:|
    پاسخ:
    تقویمو نگاه کن. این جمعه میاد و آخر ماه رمضون من تعطیل میشم و میرم. میشه جمعه ی 5 ام!
    چه پست خوب و دلچسبی بود
    پاسخ:
    مرسی ^_^
  • بانوی عاشق
  • چ عاشقانه ی خوشمزه ای
    پاسخ:
    ^_^
    مرسی
  • در مسیر شدن
  • "خیلی لوس بود کامنتت ریحانه!"

    اصنم لوس نیس
    خب آدم بیتابی و بیقراری میکنه دیگه
    دله دیگه
    چه باید کرد؟

    پاسخ:
    لوسه آقا! لوسه! :))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">