ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

شاید باورتون نشه. راستش من خودمم خیلی باورم نمیشه ! ولی بالاخره تابستون شروع شد! :)) :/

الان در پوست خودم نمیگنجم. بالاخره برای دوووووو هفته متوالی تعطیل شدم! امروز امتحان زنان رو دادیم و بخش فان زنان هم به لقاء الله پیوست. خیلی خوشحالم که دروس ماژور استاژری تموم شد و ٤ تا مینور بیشتر نمونده. راستش دیگه حوصله ام از استاژر بودن سر رفته! دلم میخواد زودتر اینترن بشم و بعدش هم خلااااااص ! :/

چیه به خدا مسخره کردیم خودمون رو! یه کارشناسی و سه تا ارشد میخواستم بگیرم انقد واحد پاس نمیکردم که الان پاس کردم! 

شنبه میخوام برم تهران و یه کم کدبانوگری کنم و باز عکس اشپزی هام رو تو اینستا در چش و چال ملت فرو کنم :))) از الان بگم که دوستان امادگی داشته باشن!

از اول مهر میریم که داشته باشیم بخش هیجان انگیز روان رو. تو زنان که اصلا حال نوشتن نداشتم امیدوارم حال داشته باشم بیام و براتون از خاطرات بخش روان حرف بزنم :) 

از ادامه تابستونتون لذت ببرید و انقد نگین تابستون تموم شد تابستون تموم شد! شاید یه گوشه ای دختری به تازگی وارد تابستون شده باشه و با این حرفا دلش بگیره! :دی