ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

خیال ِ من به شخصه که به کلی آسوده گشت ، به واقع!!!

يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ب.ظ

این ترم در کنار درس های کورسی که تا آخر شهریور ادامه خواهند داشت ، یک درس دو واحدی داریم با نام اخلاق پزشکی.

استاد ثابتش یک آقای ِ حدودا 50 ساله است که پزشک نیست. آخرش هم نفهمیدیم چیست اما میدانیم که پزشک نیست. از اول تا آخر کلاس این آقای استاد از افتخارات و انتصابات و اکتسابات و امتیازات و ... جملگی جمع های مونث عربی اش برای ما خاطره تعریف میکند. از اینکه یک زمانی رئیس بیمارستان فلان بوده ، یک زمانی معاون درمانی فلان بوده ، یک زمانی رئیس دانشکده ی فلان بوده ، یک زمانی در جبهه های جنگ مدیر بحران ِ بیمارستان صحرایی بوده ، یک زمانی مدیر کاروان عمره و عتبات بوده و... ما هم جملگی مینشینیم سر کلاس و به خاطرات نچندان با نمک و چندان بی ربط ِ حضرتش گوش میدهیم و سرهای مبارک را میتکانیم و لب های مبارک را همچون غنچه به خنده میگشاییم و کلاس را به اتمام میرسانیم و هیچ هم اخلاق پزشکی نمی آموزیم البته!

گاهی هم برایمان شعر میخواند البته ، از خود ِ شخص ِ جنابش! ما هم کانهو مسعود شصتچی به به به به سر میدهیم و همان موارد فوق الذکر را به وادی ممکن در می آوریم!

حالا امروز در راستای افتخارات کم نظیر ِ حضرتش ، بر ما محرز گشت که ایشان در یکی از سفرهای معنویشان به مکه ، گویا احرامی هم برای لسان الغیب حافظ شیرازی بسته اند و چون ایشان به شخصه از شیراز خارج نشده است ، استاد ِ محترم ِ ما برای شاعر ِ قرن های دور ، حجی به جا آورده اند!

مخلص کلام اینکه دوستان ! دیگر از امشب سر آسوده بر بالین بنهید و مطمئن باشید که به ید ِ قدرت ِ استاد ِ فرهیخته ی ما ،دیگر روح حافظ جان در عذاب نخواهد بود و خداوند منان از گناهان ِ ایشان گذر کرده و نفسی آسوده به شش های مبارک ِ شعر پرورش خواهد رسید ، به فضل و کرم ِ باری تعالی ان شاا...!!! :|

  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ب.ظ
  • Elanor :)

نظرات  (۱۲)

نه عزیزم.منم مراحل اولیه ی ثبت نام رو انجام دادم و تکمیل کردم اون فرمه توی سایت رو.اما اون ایمیلی که از بیان برام فرستاده میشه خالیه....ینی هیچ لینکی نداره و خالیه تا واردش شم.فقط لوگوی بیان رو داره، مرسی ببخشید کلا یه هفته اس همرو درگیر این موضوع کردم.بیخیال وبلاگم شدم.با تشکر و سپاس از تو و ویرگول و تورنادو جان....
پاسخ:
:)
تجربه ثابت کرده همین استادا یک جوری امتحان میگیرن و نمره میدن که قسمتی از اعضا و جوارح انسان رو می سوزونه  ! D: 
پاسخ:
سلام منو به عمه ی تجربه ات برسون!! :|
:)))
  • سُر. واو. شین
  • تمام قضیه برمیگرده به همون سمت مدیریت بحرانش تو بیمارستان های صحرایی جنگ! از اونجا بود که تونست بقیه ی افتخارات رو هم داشته باشه!
    پاسخ:
    نقطه ی عطف زندگیش بوده :))
    تو مگه تازه سور فارغ التحصیلیت رو نگرفتی؟؟؟ بازم درس؟ درسه چی؟ کی؟ کجا؟ چگونه؟ خخخخ
    پاسخ:
    من؟؟! نه بابا !

    اشتباه گرفتین آزیتا بانو :)

    من هنو ترم 6 پزشکی ام. فارغ التحصیلی کجا بود؟! :دی
    واقعا معلوم شد اخلاق پزشکی نمی آموزی !‏ :/ 
    پاسخ:
    بیشین بچه! اخلاق پزشکی باید بیاد منو بیاموزه!! :))
    یکی از چیزایی که منو  از دانشگاه فراری داد همین اساتید ........ بودن
    اگر اهل گیر دادن نیستن بهترین پیشنهاد من سر کلاس این طور بزرگان، خو ابه
    ( الانور بانو، هیچوقت ازتون نپرسیدم، شما ارباب حلقه هارو خوندین؟)
    پاسخ:
    من اصن نمتونم سر کلاس بخوابم. همش فک میکنم استاد زل زده بهم :|

    +نه راستش ... چطو مگه ؟ :)
    برو ردیف آخر، تخت بخواب
    آخه الانور یه اسم معروف نبود ، حتی توی فیلم هم نبود، فکر کردم خوره ارباب حلقه ها بودین
    پاسخ:
    این اسم رو هولدن به من معرفی کرد. اون بسیار به ارباب حلقه ها علاقه منده.
    بعد میگن چرا پزشکای ما اخلاق مدار نیستن :دی
    خب نمی امموزند دیگه
    عاغو دور از شوخی همینا ک دو کلمه درس نمیدن چنان امتحان میگیرن ک :///
    پاسخ:
    همینو بگووو خواهررررررر
  • نیلو -جکی هستم :دی
  • یالللاااااااااااااا
    و ما نتوانستیم بر غول امتحان غلبه گردیم و فضولی خود را کنترل بنماییم و اینجا نیاییم این شد که اول صبحی گفتیم سری اینجا بگردانی (ادبیات فرغونی چند ):دی

    وبلاگ نو مبارکههههههههههههه لی لی لی ... ایشالا عروسیش :)))
    اینجور استادا گاهی خیلی خوبنآآآآآآ . ما یه استاد زبان شناسی ازون درس ننه بابادربیار ها داشتیم یه آقای مسن و جا افتاده ای هم بود هیچ وقت یادم نمیره شش سال پیش روز اول اومد تو کلاس نشست رو صندلی و زرتی گفت: "اومدم از خودم درس در وکنم" :)))  بعد انقد درسش سخت بود هیشکی نمیومد کلاس یا میدونست افتاده اون واحدو یا حذف میکنه اینم تو کلاس حضور غیاب نداشت ولی در عوض بچه های رشته های غیر مرتبط بیشتر از ماها میومدن مینشستن اونم همش از حافظ و سهراب و سعدی و شعرا و آهنگهای کلاسیک میخوند و میزد جوک میگفت و سر به سر همه میزاشت تهش درسشم میداد خودشو هم خراب نمیکرد پامیشد سر سنگین میرفت. اون آخرای دوره لیسانس یکی ازش پرسید چرا همش اینقدر شعر دوس داره و اینقدر روشش با بقیه استادا متفاوته. اونم با خنده گفت: خب آخه میدونم همتون قراره این درسو بیفتین چرا خودمو اذیت کنم دل شمارم بشکنم :)))

    این بود خاطره من :دی برم سراغ مشقام باز میام:-*
    پاسخ:
    نیلو ی جک و لوبیا دیگه؟! :دی

    مرسی مرسی بانو :)

    اخرش پاس شدی یا نه؟! اینو بگو ! :دی
    بلی خودمم ;)

    آره قبول شدم :دی
    پاسخ:
    میگم بهت میاد تیزهوش باشی ها ! :دی
    خب برای حظ بیشترتون ازین اسم می تونم بگم معنی این نام میشه: خورشید-ستاره. و اولین کسی که به این اسم نامیده شد دختر سم بود( باغبون فرودو) 
    اسم قشنگی دارید.
    پاسخ:
    مرسی از اطلاعات :)
    خخخخخخخ
    من نیز امشب سر آسوده بر بالین می نهم که چندی بود در فکر این مسئله ی بغرنج بوده و خواب از چشمانم ربوده شده بود!:-D

    پاسخ:
    از غمی نجاتت دادم پس! :دی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">