ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

از 6 ترمی که گذشت...

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۱ ق.ظ

ماها همه مان خیلی بچه بودیم. یک سری بچه ی لوس که حس میکردند شاخ ترین و بامزه ترین آدمهای کره ی زمین اند. خیلی از آن روزها رد نشده. نهایتا دو سال... دو سال که چیزی نیست. این حرفها را ندارد. اما برای مایی که کلی تغییر کرده ایم و به قول معروف بادمان خوابیده (!) دو سال یعنی مرز ِ بین ِ لوس بودن و کمی منطقی شدن!

البته گمانم همه ی سال اولی های دانشگاه وقتی به سال سوم و چهارم میرسند همینقدر از خودشان حالشان بد میشود!

دکتر نون آدمی بود که خیلی سر و زبان دار نبود. خیلی قدرت ِ کنترل کلاس نداشت. خیلی هم مسلط به بحث نبود. ولی همه ی اینها را خیلی نبود نه اینکه اصلا نباشد! میفهمید که چه میگویم؟...

پاور فیزیولوژی تنفس را که می انداخت رو پرده ، دست میکرد در جیب کتش و پوینترش را در می آورد و از آن فاصله ی دو متری هی پوینتر را جابجا میکرد روی نمودار های حجم تنفس و این حرفها ... جلسه های اول با تعجب به همدیگر نگاه میکردم و ریز ریز میخندیدیم که این مسخره بازی ها چیست دیگر؟؟! در سالن کنفرانس 1000 نفری که ننشسته ای پوینتر دست میگیری که! نهایتش یک کلاس سی نفری است دیگر! موس لپ تاپ هم همان کار را  میکند خب! اصلا بلند شو از صندلی ات با دست نشان بده! همانطور نشسته هم دستت میرسد! .... خلاصه به جلسه های 4 ام و پنجم که رسید هر جلسه یکی از بچه ها با خودش یک پوینتر می آورد و وسط کلاسی که معمولا هیچ کداممان گوش نمیدادیم مسخره ترین سوال ها را از دکتر نون میپرسید. دکتر نون میگفت کجای نمودار؟! طرف میگفت یک لحظه اجازه بدهید و پوینتر را در می آورد و می انداخت روی پاور! ماهم خنده های ریزمان شده بود قهقهه! :| حالا بعدترش باز یکی دیگر وسط سوال او یک سوال میپرسید و یک پوینتر دیگر و الخ ...

امروز وقتی دکتر ح داشت سوال میکرد که خط ایزوالکتریک تراسه کجا قرار دارد و من دست بلند کردم، پوینتر را که گذاشت در دستم ، یاد بچگی کردن هایمان افتادم. امروز دیگر کسی به دکتر ح نمیخندید. کسی کلاس را به مسخره بازی نمیگرفت. همه خیلی جدی نشسته بودند که تکلیف ST را روشن کنند... یک چیزهایی در این دو سال خیلی عوض شد...

البته نا گفته نماند که یک چیزهایی هم تغییر نکرد. هنوز هم مثل همان روزها وقتی کسی خانم دکتر صدایمان میکند خنده مان میگیرد و فکر میکنیم دارد دستمان می اندازد! امروز هم وقتی دکتر ح داشت جواب سوال ثمین را میداد و خانم دکتر خطابش میکرد ، ثمین هی در گوش من میگفت " منو میگه ها ... نفیسه منو میگه!!!"

  • موافقین ۷ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۱ ق.ظ
  • Elanor :)

نظرات  (۱۱)

خوبه که جدی تر شدید .
پاسخ:
یک کم از بی نمکیمون کم شده! فقط همین!
:)
  • ❀◕ ‿ ◕❀ zizigolu
  • :) آره ما رو هم به شوخی و خنده میگن خانم دکتر!
    ما هم جلوی استاد به خودمون میگیم!
    پاسخ:
    پزشکی میخونید شما هم؟
    :)
    هر حسی اقتضای سن آدمه ، همینجور که بزرگتر میشی منطقی تر میشی ولی بنظرم اون شیطنته رو زنده بذار تو وجودت.لازمت میشه 
    پاسخ:
    شیطنت خوبه خاتون جون ولی بی نمکی بده!
    گاهی به اون موقع ها که فکر میکنم میبینم چقد رفتارهای چیپ داشتم خودم به شخصه! :دی
  • Fatemeh sadatmand
  • ...
    پاسخ:
    ببخشید شما تو اینستا به من ریکواست داده بودید؟ یه خانم فاطمه سعادتی یا سعادتمند یا سعادت یا همچین چیزی بود :دی
  • الـ ه ـام .ع
  • :)
    مرز بین لوس بودن و منطقی بودن...
    نه لوس نبودید، پرشورتر بودید فقط.
    موفق باشید خانم دکتر
    پاسخ:
    :)
    مرسی
  • فاطمه (خودکار بیک)
  • دلم واسه اقای نون سوخت !
    پاسخ:
    دل من نیز :دی
    بی‌نمکی‌ها باید یه روزی تموم شه که آدم دلش براش تنگ شه...
    پاسخ:
    نه من دلم فعلا تنگ نشده :دی
  • محمد مهدی
  • پاراگراف یکی مونده به آخر. خط آخر. اس تی. این اس تی رو می‌شه توضیح بدین خانوم دکتر؟ مهمه. در حد فهم یه آدم عامی‌ها. 
    پاسخ:
    اس تی ، یک مرحله از نوار قلبه. فاصله ی بین ِ موج الکتریکی انقباض بطن و موج الکتریکی استراحت بطن....
    راستش نمیدونم در چه زمینه ای میخواین ازش سر در بیارین وگرنه بیشتر میتونستم کمک کنم...
  • ❀◕ ‿ ◕❀ zizigolu
  • تغذیه میخونم من :)
    پاسخ:
    اونوقت چرا خانم دکتر؟
    :)
    یک دو سه امتحان میکنمممممم :دی
    الان شد دفه قبل ثبت نام و اینا میخاس ک منم بلاگم جز بیان نبود نمیزاشت بیام تو

    خانم دکتررررررررررررر یه انتقاد و یه سوال دارم ک امیدوارم بهتون برنخوره.
    اولیش اینه همه ک کلمات تخصصصی بلد نیستن که جیگررررررررررر یکی مث من خنگول میشه خب :دی

    سوالم: چرا اینا ک دکتر میشن یا قراره بشن فک میکنن آسمون سوراخ شده اونا افتادن زمین؟؟ البته به تو نمیاد اینجوری باشی :-*
    پاسخ:
    دیدم تو اینستا هم گفته بودی نمیشه بذاری کامنت :دی جواب هم دادم اما فیلد شد فک کنم :|

    در زمینه ی اولیش من غیر از اون عاشقانه ها در بقیه موارد کاملا سعی میکنم اگر از اصطاحی استفاده میکنم دونستن یا ندونستن معنیش ضربه ای به فهم  مطلب وارد نکنه. باز هم اگه ناراحتین خب من انتقاد پذیرم. سعی میکنم استفاده نکنم :دی

    در ممورد سوال هم والللا منم نمیدونم! :))) معمولا ترم اول دانشگاه تو اکثر رشته های خوب همین طوریه. دانشجو ها برای رسیدن به اون رشته خیلی تلاش کردن و فکر و دکرشون همین بوده. حالا که رسیدن چون برا خودشون خیلی مهمه فک میکنن برا بقیه هم همین قد باید مهم باشه.  نمیدونن که خب به بقیه چه حالا؟؟! :))
    ولی بعد از گذشت کمی باید دیگه این باد بخوابه! که خب در اندک مواردی نمیخوابه!!! :))
  • هولدن کالفیلد
  • گفته بودم که، بزرگ میشید!
    پاسخ:
    البته هنو خیلی بزرگ نشدیم ولی خب پیشرفت کردیم! :دی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">