ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

یه غلط کردم ِ خاصی تو چشمامه :|

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ

از پشت صحنه یکی لطف کنه یه کاغذ سفید به من بده میخوام با خط خوش و خوانا بنویسم " غلط کردم !"

آقا من خسته میشم خب! :| من توان ندارم1 من اصلا برا این کارا ساخته نشدم! :| از شنبه که استاژر شدیم و عملا دوران کارآموزیمون شروع شده دهنمون سرویس گشته! :|

تازه ما با چشم شروع کردیم که همه میگن خیلی آسونه و یه جورایی به کویت ِ بخش ها شهره است! بریم داخلی فک کنم دیگه رسما اکسپایر بشم  :| سر صبح ساعت 7 و نیم که باید ورود بزنیم بعدشم کلاس شروع میشه بعدش هم یا درمانگاه یا بخش!

امروز درمانگاه بودیم با دکتر شین. فلوشیپ قرنیه است. 24 تا مریض رو 3 ساعت و خرده ای طول داد تا ویزیت کرد. اونم چه ویزیتی. ویزیت نبود که فقط تخریب ما بود جلو مریض ها. میگفت اول شما شرح حال بگیرین . ما ازش سوال میکردیم چشه و بعد دیدش رو بررسی میکردیم و عدد میدادیم. بعد اون خودش با دستگاه نگاه میکرد مثلا میگفت یه شماره اشتباه گفتین :| یا مثلا چی الان تو چشمش میبینین. ما بدون دستگاه نگاه میکردیم خب هیچی دیده نمیشه آخه مسلمون؟؟ میگفت واقعا که ! یکی از ریز ترین عروق چشمش گشاد شده مثلا !! :| شما هم دکترین؟؟؟ مگه من به شما درس ندادم اینا رو؟؟؟ :|

یکی نیست بگه تو خود ِ فلوشیپت رو با مایی که استاژر یکیم اونم تو هفته اول مقایسه میکنی؟؟ تو با دستگاه ما با چشم غیر مسلح؟؟؟ :| انتظار ها دارن ملت به خدا :| یعنی هرچی هم شرح حالت خوب بود اون یه ایرادی میگرفت!

تازه خودش که لم داده بود ما هم عین فرفره تو اتاق 3در4 هی این مرضو از رو این صندلی بلند میکردیم رو اون میشوندیم باز دوباره. 4 ساعت روپا بودیم :|

شاطر نونوایی انقد روپا نیست! به خدا این خوبش باشه من برم اورژانس امداد روز اول به دوم نرسیدم میمیرم ! مطمئنم! :| خدا لعنت کنه اونی که پزشکی رو انتخاب کرد تو برگه ی انتخاب رشته! :|


+خسته شدم انقد :| گذاشتم!


  • موافقین ۵ مخالفین ۱
  • چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ
  • Elanor :)

نظرات  (۲۴)

و شاعر در همین راستا میفرماید:
چه آسان می‌نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد
پاسخ:
عرررررررررررررررررر :(((
خسته نباشی دکتر :*
پاسخ:
خسته ام جانم! خسته! :دی
این جاهای پزشکی سختی بدنی ه. من به نظرم اعصاب خودتون رو نگه دارید برای وقتی که به قسمت های سختی روحی می رسید. وقتایی که مریض زیر دستتون می میره و ... . اون قسمت هاش واقعن دردناکه.
ان شاالله که سالم بمونید و خودتون بشید از همین استادا و وقتی که با دقت و اهمیت کاری که باید انجام بدید آشناتر شدید بدونید که حق داشتن استاد که هی سرتون غر بزنن تا همیشه حواس های چندگانه تون در بالاترین سطح کار بکنه.

پاسخ:
دیگه از یه جایی به بعد آدم سِر میشه...

مرسی :)
  • زهرا یگانه
  • آخ من لحظه شماری می کنم برای اورژانس:دی
    پاسخ:
    لحظه شماری که من بمیرم؟؟؟ :((
  • هولدن کالفیلد
  • :| :|
    پاسخ:
    مچککرم :|
    امان از این تخریب های جلو مریض |:  .

    حالا مورد بود ؛از گند کاری های دوران تحصیل خودش می گفت ها |: . انگار از اول فلوشیپ زاده شدن .

    خواستم همدردی کرده باشم ((((: .
    پاسخ:
    مرسی از مراتب همدردیت :((
  • زهرا رضایی

  • چشم نفیسه؟؟؟!!!!  چشم؟  
    بخش اول ما اطفال بود!  روتیشن عفونیش رسما من جون دادم، فک کن شب تا 12کشیک بودیم، بعد گشنه و تشنه میرسیدیم خوابگاه، تا سه، چهار باید مریضایی که تو کشیک دیده بودیم رو میخوندیم، پنج و نییییمممم!!!  هوا تاریک تاریک بود میرفتیم بیمارستان!  ینی اون ساعت دو تا دختر تنها، وحشتناکه! فقط صدای سگ میومد تو خیابون!  میرفتیم مامانا و بچه هاشونو بیدار میکردیم، شرح حال میگرفتیم،هشت میرفتیم مورنینگ تا سی سی سرم مریضای دیشبو ازمون میپرسدن،بی اغراق ها!  باید همه رو حفظ بودیم! 
    نه و نیم تا یازده راند بود، تمام باکتری ها و انتی بیوتیکا و طول درمانا رو باید بلد بودی!!!!  ینی جداندر جدمون میومد جلو چشامون!  یازده تا یک درمانگاه! تو دو دقه باید بچه رو لخت میکردیم، وزن میکردیم با این وزنه هایی که اسمشو نمیدونم باید هی سنگو جابه حا کنی، ریه اشو گوش میدادیم،گوششو نگا میکردیم، شرح حالم میگرفتیم!  بعد بچه هاااا جیییییییبغ میزدنو میچسبیدن به ننه باباشون!!!! همه ی این کارا تو دو دقه!این وسطام که با فرکانس پنج بار در دقیقه شسته میشدی!!!  
    یک تا سه هم کلاس داشتیم!!!  
    تازه اگه شانس میاورذیو کشیک نبودی چهار مجددا گشنه و تشنه میرسیدیم خوابگاه!!!  
    نکته جالبش این بود که این بچه ها ویروسای جدید دارن، تمام سه ماه اطفالو من وحشتناک مریض بودم!  این بود خاطره اولین بخش ما! 
     
    پاسخ:
    زهرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

    نگو... من میمرم! اگه شک داشتم الان دیگه مطمئن شدم :(((((((((((

    +مگه ااینا کار اینترن نبود؟؟؟؟ :((((((
    راه میفتی عزیزم غصه نخور. تازه اولشه😅😅😅😅
    پاسخ:
    دوباره عررررررررررررر :(((
    وای شبیه این پستو دقیقا میخواستم با این عنوان بنویسم که شما دیگه زحمتشو کشیدید :/
    که وقتی صبحا بیدار میشم تو آینه خودمو میبینم یک غلط کردم عمیق!!! توی چهرم نمایون میشه.  منکه خیلی وقته پشیمون شدم . کاش میشد لا اقل واحدا رو تطبیق داد دندون سبکتره این همه کشیک بدبختی هم نداره .ولی اونم باز مشکلات خودشو داره . دیسک کمر و آرتروز و هزار جور مصیبت دیگه.
    پاسخ:
    آره خیلی موافقم! هزار بار خودمو لن کردم که چرا نرفتم دندون؟! عجب غلطی خوردیم به خدا :(((
    بعد دقیقا بعد این سر شدن باید گفت که امیدوارم هیچ وقت سر نشید:) چون آدم لازم داره این احساسات رو. (هرچند وقت یه بار به بخش زایمان سر بزنید سر شدگی ش رفع میشه:) )
    پاسخ:
    انشاا.... بتونیم مفید باشیم :)
  • سُر. واو. شین
  • خدا رحم کنه بهم :S 
    پاسخ:
    دیگه رحم بکنه یا نه همینه! :|
    دکتر جان خسته نباشی . میخوای من بیام مریضت شم روحیه بدم بهت؟ :دی

    پاسخ:
    نه خدا نکنه عسل جان :)
    نبینم مریضیتو :)
    من یه کامنتی داده بودم من باب اینکه استیکرای برج ایفلت دست منه هنوز...نیومد؟:دی
    پاسخ:
    قبلنا یا تو همین پست؟

    باشه دیگه با سال دیگه :دی :|
    با استتسکوپ لیت منت بکوب دهنش :>
    والا ! :))))
    پاسخ:
    دهن کی؟ استاد؟

    بخش چشم استتسکوپ نمیخواد :|
    به اون روزایی فکر کنید که داری پول میشمارید . اون روزا که بیاد به این روزا میخندید : )
    پاسخ:
    ای آقا....
    پول کجا بود؟ :|

    از بی پولی داریم جون میدیم :| محتاج کرایه تاکسی! واللا ! :|
  • مستر نیمــا .
  • منم میخواستم بگم شاعر همونیو گفت که شباهنگ اون بالا گفته:دی
    پاسخ:
    :دی مرسی از کامنت مشترکتون :)
  • فاطمه (خودکار بیک)
  • حالا میخوای یکم اروم باش :(
    پاسخ:
    آرومم! ولی خسته ام! میفهیییییییییییی؟؟؟ خسته ام! :|
  • میرزاده خاتون
  • واقعن دندونپزشکی قبول می شدی؟ پس چرا نرفتی؟

    حتمن جوابت اینه که چون پزشکی رو بیشتر دوست داشتم

    پس همیشه این رو به یاد داشته باش که با عشق رشته ت رو انتخاب کردی پس باید پاش واستی

    تازه می دونی الان خیلی ها دوست داشتن جای ِتو باشن؟ خیلی ها که مثه خودت عاشق پزشکی هستن  :) ;)

    پاسخ:
    نیم سال اول نه ولی دوم قبول میشدم.

    آره بیشتر دوست داشتم خیر سرم :| بدشم شهر خودمون دندون نداشت. بابام اصرار داشت شهر خودمون بخونم :|

    آره میدونم اگه قبول نمیشدم الان 4 سال بود که حسرت میخوردم ولی...
    آره دهن استاد .
    این همه پول استتسکوپ دادی به دردتم نمیخوره ؟ :/ 
    یه مدت بده من باهاش فک و دهن خرد کنم ^_^
    پاسخ:
    نه تو چشم به درد نمیخوره :دی

    مگه تبره؟؟؟
    تبر که نیست 
    ولی چون لیت منه 
    جنس آهن یا همون فلزی که سرش به کار رفته حتما خوب و محکمه ^_^ 
    پاسخ:
    مسقره میکنی لیت منو؟؟؟
    نه جان تو ! کاملاً جدی بود :>
    پاسخ:
    برو بچه! برو با لیت من شوخی نکن ! :دی :|
  • زهرا یگانه
  • برا خودم. چیکار شما دارم بابا :| :D
    پاسخ:
    آها! خب انشاا... زود بیاد ! :دی
    استیودنت هستی شما؟
    استیودنت های ما ساعت نه میان!واسه خودشون خوش خوشال میچرخن، بعدم ساعت ده دکتر میاد میرن بالا سر مریضا! تا یازده ، یازده و نیمم بخش داخلی تموم ه!:-\ 
    اتفاقا ما همه ش میدویم!!!
    پاسخ:
    واللا طرف ما بهش میگن stager دیگه نمدونم ! :دی

    خوش به حالشون! ما که امروز درمانگاهمون تا 2 طول کشید :|
    ولی بازم خوشبحالت که پزشکی میخونی...
    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">