ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

بقول محسن : "آدم قارتی * چیه بابا !! "

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ب.ظ

دیروز درمانگاه چشم با دکتر میم بود. اولین باری بود که دکتر میم رو میدیدم. تا ساعت 11 کلاس داشتیم با دکتر شین بعدش باید میرفتیم درمانگاه. ما که رسیدیم دکتر اومده بود و 5 تا مریض رو هم صدا کرده بود تو اتاق. (ما گروهمون 5 نفره) خلاصه ما رفتیم تو اتاق و خیلی شلوغ شد.

دکتر میم به طرز عجیب و غریب و زاید الوصفی "فس فس" میکرد. ما که رفتیم مریض ها گفتند 20 دقیقه است اومده ولی هنوز مریض شماره یک رو داشت ویزیت میکرد. ما رو که دید شروع کرد به صحبت... "به این میگن دستگاه لیزر! چقد با لیزر آشنایی دارین؟ پزشکی کلا داره رو به فیزیک پیش میره! کاشف لیزر دکتر جوان بوده که یک فرد ایرانیه و ..." قس علی هذا ! نمیخوام بگم چرت و پرت ولی خیلی بی ربط صحبت میکرد. ما هم دورش واستاده بودیم و گوش میکردیم.

یک کم گذشت و مریض شماره دو در حال ویزیت بود که یک مرد جوان که از اول روی تخت نشسته بود اومد جلو. شماره ای که دستش بود 5 بود. به دکتر میم گفت  " دکتر بجنب دیگه! ظهر شد! چیکار میکنی؟ از یه ربع به 11 اومدی الان 11 و 40 دقیقه است هنوز دو تا رو هم ویزیت نکردی!"

دکتر هم گفت  "برو بشین آقا ! نظم اینجا رو بهم نریز! من هم مریض دارم هم دانشجو!"

پسره گفت : " ینی چی آقا؟ مگه مردم علاف اند؟ اینا برن یه جای دیگه یاد بگیرن! " ( ما رو میگفت هااا :))) )

دکتر هم گفت : "اینجا اول آموزشیه بعد درمانی! میخواست بری مطب! بعدش هم مشکل داری برو به رئیس بیمارستان بگو! حرمت مطب و کلاس رو نگه دار! "

پسره هم گفت  : "مسخره کردین خودتونو ! " دکتر هم کم نیورد و گفت :" مسخره هفت جد و آبادته !! " :| حالا دوربین رو پسره زوم میکنه که از در خارج میشه و بعد صدای گوووووووووووووووووووووومب رو داریم که در در این صحنه به شدت بسته میشه! حالا تو راهرو مریض های اتاق های دیگه رو میبینین که از اتاق ها خارج شدن تا ببین این انفجار صدای چی بود و کدوم بیماری اینطوری از دکترش تشکر کرد !! :)) :|

صدای دکتر میم هم از پشت در میاد که داد میزنه " بی شعور ِ کثافت ِ الدنگ!!!!" :| :)))))

خب بهتره از سناریو نویسی دست برداریم و بطور کاملا خلاصه بگیم که تا ساعت 2 چه اتفاقی تو مطب دکتر میم افتاد!

نصف نگهبانها و مسئولین درمانگاه به مطب احضار شدن! 46 بار اون مریض آدم روانی و مشکل دار و بی ادب و تربیت نشده خطاب شد! 15 بار دکتر گفت که بخاطر این سانحه مریض هاش سکته ناقص کردن! 6 بار به ما اشاره کرد و گفت دیگه دستمون به طبابت نخواهد رفت! 3 بار گفت اگه کسی تو این مکان نا امن من رو مورد اصابت سلاح سرد از جمله چاقو و قمه و امثالهم قرار بده کی پاسخ گوئه؟ و نهایتا 4 بار به سقف اتاق اشاره کرد و گفت در اثر بستن در یک سری ریزگرد تولید شده که به احتمال خیلی زیاد این ریزگرد ها باعث میشه در آینده ما سرطان ریه و پستان (!! اینو کجای دلم بذارم آخه؟؟!) بگیریم! :|

تا عصر هم هر مریضی که میومد میگفت من اگه جلو اینو الان نمیگرفتم این تخلیه نمیشد میرفت تو خیابون به ناموس شما تجاوز میکرد!!!! :|

بعد آها ! یه چیزی یادم رفت! برگشته میگه : این آدم اگه روانی شده نشون دهنده اینه که رئیس جمهورش روانی بوده! وزیر کشورش روانی بوده! نماینده مجلسش روانی بوده!!! :)))) ای خدا !!! به کی بگم خب من ؟؟! :)))

خلاصه یک شکایت نامه از طرف بیمارستان تنظیم کردن که از یارو شکایت کنن که نظم درمانگاه رو بهم ریخته!

امروز صبح با دکتر شین درمانگاه داشتیم زودتر رفتیم هنوز دکتر نیومده بود. ما تو اتاق بودیم دکتر میم با دوتا افسر اومد تو اتاق! برگشته به اونا میگه این ترکهایی که رو دیوار میبینین به خاطر اصابت در ایجاد شده!!! حاضرم قسم بخورم اون ترکها از قبل رو دیوار بود!! :|


هیچی دیگه! نمیدونم آخر و عاقبت شکایتش به کجا رسید! مسلما طرف رو هم اعدام نمیکنن نهایتش یه تعهدنامه ای چیزیه! من قبول دارم کارش درست نبود ولی وجدانا بیایید انقد یه قضیه ای رو الکی جدی نکنیم! واللا ! :دی

+آدم قارتی به آدمی میگن که خیلی بلوف میزنه و زیادی به چیزی پر و بال میده! محسن همیشه به من میگه قارتی! :)) قضیه رو هم که براش تعریف کردم میگه استاداتون قارتی اند که شما ها قارتی شدین دیگه!! :| :دی

  • موافقین ۸ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ب.ظ
  • Elanor :)

نظرات  (۲۱)

میگم حالا که من تو رو به آرشیو بلاگفات و آرشیو بلاگفا رو به تو رسوندم، باید یه امتیاز ویژه ای داشته باشم دیگه
مگه نه؟
میشه مثلاً یه کاری کنی کامنتام بدون تایید منتشر بشن
فقط کامنتای منااااااااااااا :دی

علاف رو هم با الف نمینویسن
اتفاقا چند دیقه پیش همین نکته رو تو یه وبلاگ دیگه هم متذکر شدم به واقع
پاسخ:
شما خوودت اصن صاحب خونه ای! کلید بدم ؟ جان من تعارف نکن! :))

ما سر این قضیه خیلی بحث داشتیم قبلا! به این نتیجه رسیدیم که چون علاف از علف میاد پس درست نیست!! ولی چون شما میگید چشم :دی
ببین من شاگرد آهنگر دادگرم 
خب؟
من یه چیزایی بلدم که شما بلد نیستی (آیکون اعتماد به سقف)
100 درصد با الف غلطه
شک نکن!!!
علاف از علف فروش میاد
علاف ها مرتبا در کوچه ها می گشتند تا جنس خود را (علف هایشان را) به فروش برسانند 
این الکی گشتناشون باعث شد بهشون بگن علاف
پاسخ:
در درست گفتن شما که اصلا شکی نیست! :)

تصحیح نمودیم! :دی

مچککرم باز هم! دارم ارشیو میخونم! :))
  • فاطمه (خودکار بیک)
  • عاشق این استاده شدم :|
    پاسخ:
    استاده هم تعریفت رو بشنوه عاشقت میشه :دی
    منم جای پسره بودم همین کارا رو میکردم :|
    پاسخ:
    :|
    نه کار پسره واقعا بد بود :|

    +تو جدی تلگرامو ترک کردی؟
  • آبجی خانوم
  • جسارتا استادتون بیماره :|
    وقتی باهاش کلاس داری مواظب خودت باش :(
    اگه تونستید ی جوری راضیش کنید بره پیش روانپزشک :/
    پاسخ:
    نه یه کم قارتیه فقط :)))
  • شب های خاکستری
  • مامان قارتی خالی بند خودم دی:
    پاسخ:
    فرزندم تو خودت در این زمینه تکی! :دی
    :))))))))))))) یاد دوران مربی گریم افتادم . تا دانشجوهام میرفتن سمت مریضها اونا میگفتن برید بگید استادتون بیاد :)))))))))))))
    پاسخ:
    یکی نیست بگه بابا آدم باید یه جایی یاد بگیره دیگه! اگرنه پس فردا کی میخواد طبابت کنه خب تو این مملکت!!! :دی واللا :|
  • اَسی بولیده
  • عجب صحنه ای! چه دعوایی! چه دکتر عصبانی ای :|||
    پاسخ:
    آره یهو قاطی کرد! :دی
  • میرزاده خاتون
  • :D راست می‌گی غلو کرده اما مجبور بوده غلو کنه ‌. بخاطر جو بدی که تو جامعه پیش اومده استادتون مجبور بوده قبل از اینکه مریض دست پیش رو بگیره و بره شکایت کنه ، خودش این کار انجام بده .

    الان شکایت از جامعه پزشکی خیلی زیاد شده. اکثرشون الکی هستن و نظام پزشکی حکم برائت می‌ده اما وقت و انرژی که از دکتر تلف می‌شه رو کی جواب‌گوئه؟

    عزیزم تو الان دانشجویی . مسئولیتی گردنت نیست و هر مشکلی پیش بیاد اتند و مدیر بخش و... حل می‌کنند. وقتی بعنوان  مسئول وارد مطب/درمانگاه بشی تازه می‌فهمی که چه مشکلاتی وجود داره. 

    یکی از دوستام که پزشکه تعریف می‌کرد مریض توی درمانگاه سر همین نوبت گرفتن دعواش شده و بعد از گفتن:اصن تو دکتری؟ :| مهر دوستم رو برداشته و باعصبانیت اتاق رو ترک کرده!!!! دوست منم فورن شکایت کرد و برای اون آدم حکم شلاق دادن.
     
    درمورد نداشتن امنیت جانی هم با اتندتون موافقم:|
    پاسخ:
    خب من قبول دارم هدیه جون ولی بنظرم هرکاری باید متناسب با وضعیت خودش باشه. من اگه جای دکتر بودم اصن نمیذاشتم کار به اینجا برسه. یه چشم سرسری میگفتم خودمو درگیر نمیکردم!
    اصن بنظر من همیشه باید از تنش دوری کرد. اونم تو محیطی مثل درمانگاه یک بیمارستان دولتی که هرقشری توش هست و هر اتفاقی محتمله...
    به نظر من باید حقیقت رو به اون دو تا افسر میگفتید. ولو دور از چشم دکتر میم
    :-)
    من بعد از عمل لیزیک چشمم یه شب تا صبح درد کشیدم داشتم دیوانه میشدم از درد. رفتم اورژانس بیمارستان چشم. یسری دانشجو نشسته بودن. کلافه شدم از بس بهم پاسم دادند. شاید اون اقا هم مشکلش جدی و کلافه کننده بوده
    پاسخ:
    نه بابا اونا هم از قیافشون معلوم بود به هیچ ورشون نگرفتن حرفای بدبختو ! :دی :|

    نمیدونم بگم نحوه ی آموزشمون غلطه یا درمان فقط اینو میدونم که هیچ کس این وسط گناهکار نیست! اون دانشجوی بدبختی هم که از صبح تا شب اونجا وامیسته از دل خوشش نیست به خدا ! کسی بهش یک قرون پول هم نمیده! اونم خسته است! تو هیچ کجای دنیا از یه دانشجو انقد کار نمیکشن که تو کشور ما ! البته بیمار هم خب باید پروسه درمانیش طی بشه.

    تنها توجیهی که نظام آموزشی و درمانی ما داره اینه که بیمار این وضعیت نمیخاد بره مرکز خصوصی! اینجا اول آموزشیه بعد درمانی!
    خب رفتار دکتر که تکلیفش معلومه 
    اما بنظرم اگر هر فردی به خاطر خطایی که میکنه مورد بازخواست قرار بگیره و حتی تنبیه بشه خیلی خوبه
    کم کم رفتار های اجتماعی تصحیح میشه
    بعد ببخشید چه ریز گزد هایی؟ 
    پاسخ:
    آره رفتار بیمار هم اصلا خوب نبود. خصوصا که افراد سالمند اونجا زیاده خیلی تنش بدی بود. حالا در حد سکته نبود ولی خب اصلا خوب نبود.

    ریز گرد هایی که از کانال کولر بالای در ریخت تو اتاق!!! :))
    :|
    :))
    !!!!
    پاسخ:
    :دی
    واوووووووووووووووو .
    مگه داریم آخه این قدر پیگیر . دکتر بی خیال |: .
    به نظرم هر دو مقصر بودن . مطب جای توضیح کاشف لیزر نی ؛ بیمارستان آموزشی هم جای اعتراض به آموزش نی .
    پاسخ:
    آره بنظر منم هردو مقصر بودن :)
  • میرزاده خاتون
  • برای همین می‌گم بی تجربه یی نفیسه جونم. خیلی ها حتی با برخورد خوب هم باز ول کن نیستن و فکر می‌کنن باید هرطور شده حرفشون رو پیش ببرن . من از حرفای استادتون هیچ تنشی حس نکردم. یعنی حرفایی که اولش به بیمار گفته منطقی بوده. نظم رو بهم نریز. من هم مریض دارم هم دانشجو که تنش نیست هست؟ :| اتفاقن به نظر من تنش رو اون آقاهه ایجاد کرده که بعد از شنیدن چند جمله اول که منطقی هم بوده باز به بحث کردنش ادامه داده. بعدشم شما فقط اون چندساعت اونجا بودین اما استادی که بیشتر وقتش رو تو محیط درمانی می‌گذرونه دیگه توان و انرژی براش نمی‌مونه که بخواد ناز همه‌ی مریضا رو بکشه.

    می‌دونی نفیسه جونم الان من هرچی که بگم بازم تو خیلی درکش نمی‌کنی. واقعن باید وارد کار بشی تا درک کنی
    پاسخ:
    آره خب شاید اینطور باه ولی به امتحانش که می ارزه نه؟

    نمیدونم واالا هدیه جون. من به قول شما تو موقعیتش نبودم. اکثر مریضها خوب برخورد میکنن ولی خب تو همین دو هفته مورد هایی رو هم دیدم که اصلا همکاری نداشتن. آره روابط دکتر و بیمار که خیلی بد شده . از طرف دیگه خجم کاریه پرسنل درمانی خیلی بالاست ولی خب ما هم باید درک کنیم اونا هم بیمارن و رنجور....

    بنظر من دو طرف باید با هم مدارا کنن...
  • میرزاده خاتون
  • ببین عزیزم من بازم می‌گم استادتون غلو کرده. یعنی کاری که بعد از رفتن مریض انجام داده درست نبوده. ولی اینا علتش چیه؟ غیر از اینه که جو پزشک‌ستیزی و شایعات شاخدار و شکایتای الکی که علیه پزشکا راه افتاده باعث شده همشون احساس ناامنی شغلی کنن و تو این موارد دست پیش رو بگیرن تا پس نیفتن. اون موقعی که پیشکسوت های ما می‌گفتن این جوسازی‌ها آخرش دودش تو چشم مردم می‌ره بخاطر همین بود :|

    پاسخ:
    البته جوی که من میبینم دانشجو ستیزیه نه پزشک ستیزی :)))

    ولی خب حق با شماست :)
    بله تو ترکم D: 
    دلت تنگ شده ؟ :دی 
    پاسخ:
    برگرد به آغوش تلگرام :|
  • داداش مهدی
  • وقتی اینجور اتفاقا میفته نوار رو برمیگردونم به عقب به این فکر میکنم که مثلا اگه یه نفر کوتاه میومد ، نه به نشانه کم آوردن بلکه برای درک کردن طرف مقابل؛
    چقدر این همه اتفاق اضافی بعدش نمیفتاد! دو نفر دیگه هم یاد میگرفتن چجوری تو موقعیت مشابه، خوش اخلاق و موثر برخورد کنن.
    کلا استاد خوش اخلاق و کم سواد رو به استاد با سواد بی اخلاق ترجیح میدم.
    پاسخ:
    کاش یاد بگیریم یه کم صبر کنیم تو همه چی. سعه ی صدر خیلی چیز خوبیه...
    :)) الانور چه استاده اعصاب خوردکنی بوده این :دی
    احتمالا اگر فرصت داشت میگفت این آدم روانی اخرش هم خودش معتاد میشه هم بچه هاش
    پاسخ:
    آره بابا فک کنم اینم گفت!

    البته اینجوری نه! گف این یه چیزی مصرف کرده بود حالت عادی نداشت! :))
  • مستر نیمــا .
  • بعد اونوقت این استاد شما روانی نبوده؟
    راستش من یه رگه هایی از این مریضی رو در ایشون مشاهده میکنم:)))))
    پاسخ:
    نه در صحت کامل عقلانی به سر میبره :دی
    خب من خودم شخصا اطلاع نداشتم اموزشی درمانیه.فقط به نزدیک ترین اورژانس چشم رفتم .چون صبح خیلی زود بود نمیشد مطب های خصوصی رفت.همین اورژانس هم با کلی تاخیر باز شد!
    پاسخ:
    چی بگم واللا :)
    خب چون روزانه ادم ممکنه با چند تا از این موردا سروکار داشته باشه نمیشه با همه دعوا و بحث کرد . حتما راه حل های بهتری هم هست . اینکه انسان هر روز برای زندگی خودش تنش و درگیری فکری ه این چنینی ایجاد کنه از منطق دوره . با یکم مدیریت و عدم جبهه گیری میشه راحتر مسائل رو حل کرد . در ضمن ما مسئول جهل ادما نیستیم.
    پاسخ:
    آره من کاملا موافقم :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">