ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

تو یه افسونگری.... آره آره والللا !! :|

يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۰۲ ب.ظ

پیرو پست گذشته ، 4شنبه با وجود اینکه کنفرانسم در حد عالی نبود و همان خوب هم از سرش زیاد بود، مثل یک زززززن رفتم روبروی دکتر شین ایستادم و گفتم شنبه میخواهم غیبت کنم!

او هم مثل یک مررررررررد جلویم ایستاد و گفت بعدا اگر نمره ات کم شد گله نکنی! گفتم یعنی قصد کم کردن دارید؟ گفت نه! خودت کم میشوی! :|

بچه ها میگفتند شنبه گفته که خانم الانور زاده قطعا ضرر خواهد کرد! :|

به طور خیلی رسمی صحه ای گذاشته بر تهدید 4 شنبه اش! الان هم تازه از راه رسیده ام و به شدت خوابم می آید و دو مبحث کنژکتویت و اورژانس های چشم را هم که شنبه تدریس شده نخوانده ام! البته با علم به اینکه فردا دهنم سرویس خواهد شد به واقع  و انقدر از من سوال میپرسد که من بگویم غلط کردم رفتن تهران سر خانه و زندگی ام! من غلط کردم ازدواج کردم! اصلا غلط کردم یک رشته ای رفتم که تعطیلی ندارد! ای مرده شور ِ مرا ببرد راحت شوید همه ی تان! واالا!


+همش این آهنگ عنوان تو ذهنم مرور میشه! اعصاب نذاشته!

  • موافقین ۱۴ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۰۲ ب.ظ
  • Elanor :)