حتی در جای دیگری هم میفرماید : فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت!" *
حقیقت ماجرا اینه که حضرت سعدی اولش در یه جایی گوشه موشه ی دیوانش مینویسه :
"آنچه در غیبتت ای دوست به من میگذرد / نتوانم که حکایت کنم الا به حضور! "
یحتملا همین بیت رو هم با هر بدبختی هست به دلبر میرسونه ... بعد روایت داریم از یک منبع معتبر که پس از روزها و ماه ها و چه بسا سالها حضرت معشوق به حضور میرسه و میگه : "خب جوجو! من اومدم حالا بگو چه گذشت تو را در این مدت؟ "
اینجاست که سعدی شونه هاش رو بالا میندازه و با بی تفاوتی خاصی میگه :
"گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم! / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی ؟؟ "
آها! اینجاست که نشون میده شعرا چطوری در طی قرنها سر معشوق ها کلاه گذاشتن! آخه برادر ! کاملا مشخصه حرفی برا زدن نداری و تو این مدت هم عین خیالت نبوده ! دیگه ما رو سیاه نکن ! ما خودمون اینکاره ایم! :| :)))
*البته عنوان رو حافظ میفرماید ولی خب دست جفتشون تو یه کاسه است :دی
- دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۰۶ ق.ظ