ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

بار دیگر وبلاگی که دوست میدارم!

يكشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۰۱ ق.ظ

میدونم که به قول اهنگ جدیده ی گروه سون "دیییییییره! واسه برگشتنت دیره!" ولی خب به اعتقاد من برا نوشتن در وبلاگ دیر نوشتن بهتر از هرگز ننوشتنه :دی فلذا به گیرنده های خودتون دست نزنید و تا اخر این برنامه هم همراه ما باشید :دی

بخش های ٤ ماهه ی پک جراحی هم تموم شد. از امتحاناش هم نگم بهتره کلا :/ امتحان ارتوپدی را همین بس که به قدری مسخره و غیر استاندارد برگزار کردنش که از ٢٤ نَفَر فقط ٢نفر پاس شدند در وهله ی اول! اونم نه با نمره ی ١٧-١٨ ! با ١٢و خرده ای! (لازم به ذکره که ما با ١٢پاس میشیم نه ١٠) بعد از کلی به اصطلاح نمودار!(من نمیدونم این چه نموداریه که نهایتا بالاترین نمره اش میشه ١٤!!) شش نَفَر بازم افتادند! بنده هم مفتخر شدم با نمره ١٢/٨پاس شم :/ بعد تازه استادمون سه نفر رو هم قبلش حذف کرده بود! بعله همچین دیووونه خونه ایه خلاصه اینجا!

در باب امتحان شفاهی و آسکی جراحی هم راستش رو بخواین ما دو تا اتند اصلی داشتیم که یکیشون خانم بود و یکی آقا. ما هم کلا با آقاهه خیلی راحتتر بودیم چون بسیار ادم ایزی گویینگ ای بود در کل و همه چی رو فان برگزار میکرد و برعکس خانمه که دقیقا ویرگولهای کتاب شوارتز رو هم حفظ بود و انتظار داشت ما بگیم در ورژن ٢٠١٥در فلان جلد جای ویرگول در فلان صفحه و فلان خط نسبت به ورژن ٢٠١٠ جا به جا شده !! :|

از قضا روز امتحان خبر رسید که خانم دکتر جراحی داره در یک بیمارستان دیگه و دیرتر میاد و همه هم میگفتید ایشون گرافی (کلیشه! نمیدونم چی بهش میگین شما! عکس رادیولوژی! از این سیاه آبیا ! :)) مفهومه خدایی دیگه!) میپرسه و اقای دکتر هم مصاحبه میکنه. ما هم از بس حجم مطالب مصاحبه بالا بود که گرافی نخوندیم گفتیم حالا اینو جواب بدیم بعد در این فاصله خدابزرگه دیگه!

اقا سرتون رو درد نیارم. اقای دکتر تشریف اورد و واستاد جلو در اتاق و گفت من میخوام گرافی بپرسم فاز دوم امتحان مصاحبه است. من خاک بر سر بدبخت هم اون جلو واستاده بودم همینجوری واسه خودم جیک جیک میکردم که ای بابا استاد شما چرا اخه؟ شما که انقد خوبین، مصاحبه کنید دکتر گرافی بپرسه... در همین وانفسا برگشت گفت خودت بیا تو!

اقا منو دارین؟ به خدا کل ١٠ دقیقه ای که پای لپتاپ نشسته بودم و گرافی چست و شکم برام گذاشته بود هنگ بودم! یعنی فکرشو بکنید یه جمله میگفتم "استاد فک کنم اینا سی وی لاین اند... اخه چرا منو اول صدا کردید؟؟؟" :/ "این فک کنم هرنی دیافراگمه... استاد میشه من برم یکی دیگه بیاد " :|||| بعد مثلا صدای بچه ها هم از بیرون همزمان میومد داشتن تمرین میکردن باهم! " فک کنم مریض مانیتور بوده از این چست لید ها داره!!! .... خب اینجوری حساب نیست من غافلگیر شدم اینا دارن تمرین میکنن!!"

یعنی اصن یه وعضی بود به خدا ! چرت و پرت محض تحویلش دادم بعد هر جمله که میگفتم بعدش با حالت گریه میگفتم چرا منو اول صدا کردی :/// یعنی الان فقط یک دانشجوی پزشکی میتونه عمق فاجعه ای که من گفتم رو تصور کنه :)))

هیچی دیگه به همین فضاحت امتحانش رو هم رد کردیم و نمره ها هم هنوز نیومده! حالا نمدونم دعا کنم پاس بشم یا نشم! پاس نشم که باید اخر اطفال دوباره اینا رو امتحان بدم پاس هم بشم فک کنم باید به سی چهل نَفَر شام بدم!! انقد که به هرکی رسیدم گفتم دعا کن پاس شم شام مهمونت میکنم :))

الانم در تفریحات به سر میبریم! در ماه عزیز و دوست داشتنی ای مثل اسفند ادم غیر از بودن در بخش ENT (گوش حلق و بینی) از خدا چی میخواد؟ یک بخش بسیار آرام و عاشقانه ! بدون تلاطم و بسیار جنتل و باکلاس! :دی حتی صبح ها وسط کلاس میریم بیرون از بیمارستان یه سر کافی شاپ بستنی و گلاسه و شیک میزنیم دوباره برمیگردیم! انقد خوبن این بخش های مینور ^_^

  • موافقین ۱۱ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۰۱ ق.ظ
  • Elanor :)

نظرات  (۱۴)

پیس میکر رو یادت رفت :)))))))))))))) اصلا چرا اول از تو پرسید اخه . تو گناه داشتی . من می دونم . 
پاسخ:
وااای آوا جان ! :))))
اصن افتضاح بودم!! فقط همینو میتونم بگم! یعنی یک کلمه از دهن من درنیومد مریض پنوموتوراکس ه هموتوراکس ه! چمیدونم پلورال افیوژنه !! فقط چرت و پرت گفتم اومدم بیرون! کلا مغزم ارور میداد :)))
آخرش من سر این فونت های ریز وبلاگ ها کشته میشم :))

پاسخ:
الان که ریز نیست خدایی. هست؟ :|
برگزار با ز درسته جانم! :دی
دو بار هم استفاده کردی 
18
پاسخ:
دیشب اول با ز نوشته بودم بعد منتشر کردم دیدم قشنگ نشد ، فک کردم با ذ قشنگتره!! :))
  • پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
  • به نظر من هر چی به شما دانشجوهای پزشکی و پرستاری سخت بگیرن بازم کمه، آخه شما با جون آدما در ارتباطین.
    اگه سخت بگیرن چشم عمه منو دوبار عمل نمی کردن اشتباهی جای یه چشم دیگه اش که باید عمل میشد.
    خود منو بگو، اصن خود منو بگو چهارماه ده تا دکتر رفتم هیچکدوم نفهمیدن معده درد من واسه چیه، چهارماه هیچی نخوردم جز آب 
    مرسی.اه 
    معلومه دلم پره از دکترا یا بازم بگم:((((((((

    پاسخ:
    چی بگم واللا.

    چیزی که من دارم أطراف خودم میبینم با این عجایب و غرایب کاملا متفاوته. مریض رو اشتباهی با گوشواره اورده بودن اتاق عمل، کل پرسنل بیمارستان تا به هوش اومدنش سه تا سکته ناقص زدن!(که هزار بار هم قبلش هزار نَفَر میرن توضیح میدن به مریضا که چیز فلزی همراهتون نباشه. مریض گوش نکرده مسئول پذیرش اتاق عمل هم حواسش نبوده) اونوقت چشم اشتباهی عمل کنن؟؟؟؟ :|||
    گوش و حلق و بینی آروم‌ترینه؟ جدی؟
    من همیشه فکر می‌کردم بهشتِ دکترا، بخشِ پوست و مو باشه.
    به غیر از اون روزایی که سوختگی میبینن :/

    پاس شو...پاس شو. بعد شام رو کتمان کن -_-
    پاسخ:
    کلا بخش های مینور اکثرا کویت اند :)) چشم، پوست، روان و... البته در شهرهای بزرگ که سانتر اصلی اند اینا هم دیگه کویت نیستند :))

    چند موردش رو اصلا نمیشه کتمان کرد :((
  • بلاگر آرام
  • در واقع با خوندن پست های شما روز بهروز قاطعانه تر تصمیم میگیرم نرم پزشکی:\
    موفق باشید
    پاسخ:
    وا حسرتا به من :))
    همه ملت از رشته شون تعریف میکنن علاقه مندانش زیاد میشن من با تعریف کردنام همه رو منزجر میکنم :))
    بخشای مینور گوش و حلق و بینی!  بنده‌های خدا مثلا کر و لالن مثلا نمی‌تونن مشکلاتشون رو به شما اعلام کنن؟! :/
    پاسخ:
    به این ربط نداره که. ربطش به وسعت بیماری هایی که شامل میشه. داخلی و جراحی و اطفال و زنان چهارتا بخش ماژور اند. بقیه همه مینور اند. ولی خب مثلا بخش قلب و اعصاب و اینا با اینکه مینور اند ولی یه جورایی زیرمجموعه ی داخلی اند. ارتوپدی زیر مجموعه ی جراحیه و الخ!
    اینایی که زیر مجموعه ی چیزی نیستن راحتن. :دی
    نه خسته دکتر جان...امیدوارم پاس بشی...البته من شام نمیخوام، اصرار نکن:))
    پاسخ:
    مرسی عزیزم :)
    پاس شدم نمره اش اومد :)) حالا تو رو خدا بیا بریم شام :))
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • چه امتحان هایی!!
    الهی که مشتریاتون کم بشه!!
    پاسخ:
    :))))
    مشتری چیه بابا بیمار!! :))
    خواستم یه نکته ی حاشیه ای بگم و برم 
    7 تا پست دیگه بنویسی میشه پست دویست ام وبلاگت :دی
    پاسخ:
    یاد نسرین افتادم با این نکته گفتنت :))
    یاد خودم بیفت 
    من از قدیم الایام نکته ی حاشیه ای میگفتم :)))
    پاسخ:
    باشه خب! یاد خودت میفتم :دی
    خسته نباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشی :))))
    پوست ننداختی؟! :|
    ای ان تی خوش بگذره :) من عاشق وقتایی بودم که جراحی زیبایی بینی داشتیم...خعلی حال میکردم راستش :) ملت کلا با یه قیافه ی دیگه از اتاق عمل میرفتن بیرون :))
    پاسخ:
    ما رینو رو تو اورولوژی میدیدیم :)) اخه میدونی ١٥ روزش سوختگی بود بعد اتند سوختگیمون فوق جراحی پلاستیک و سوختگی بود ، فلذا رینو میدیدیم هرروز :دی
    اوووووووووف چقد نخونده بودم اینجارو 
    عوضش تو اینستا مراقبتم تحت تعقیبی :))
    پاسخ:
    کلا اینستا بهتره :)) 
    ولی راستش هنوز که هنوزه اینجا بیشتر خودمم...
    من نمیدونم چرا از پریروز که علوم پایه رو دادم و کلی به همه غر زدم همینطور به طور اتفاقی هر وبلاگی باز میکنم دانشجوی پزشکی سالهای بالاستو من هی به خودم میگم این علوم پایه مثکه زنگ تفریح بوده....پیر شدیم رفت با این حساب.
    :(((((
    پاسخ:
    عزیزم :))))
    غصه نخور! این روزا هم تموم میشه. روزای خوب هم میاد :))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">