سازت را با بهار کوک کن
یادم باشد اگر روزی دخترکی داشتم نامش را بهار بگذارم. بهاره نه ها ! بهار! اخر میدانید منو پدر بچه های آینده ام باهم قرار گذاشته ایم که اگر بچه مان پسر شد او اسمش را انتخاب کند و اگر دختر شد من!
اسم دخترکم را که بهار گذاشتم خودش خود به خود یاد میگیرد به دنیا لبخند بزند. یاد میگیرد با آمدنش سر و صدا راه بیندازد و همه را تکان تکان بدهد و با خودش به خط کند و یک دو سه ای بگوید و مسابقه ی دوندگی زندگی را از سر بگیرد.
نامش را که بهار بگذارم حتما دخترم زیبا خواهد شد. مگر میشود بهار بود و زیبا نبود؟
یاد میگیرد باید راه بیفتد در کوچه ها و همه جا را با آمدنش سبز کند. گل فروشی ها را رونق دهد. ماهی گلی ها را در اب بغلتاند. لباس های نو تن کودکان خیابان بنشاند ، جدول های خیابان را رنگ بزند و بوی خوش شیرینی در خانه ها راه بیندازد!
اری! نامش را بهار میگذارم. میخواهم هر وقت به شناسنامه اش نگریست به یاد بیاورد که هیچ زمستانی نمیتواند او را متوقف سازد. به یاد بیاورد دستان توانگرش سرما و ترس را کنار میزند و نور میتاباند به دنیا!
من یقین دارم اگر نام دخترم را بهار بگذارم همیشه موهایش بوی خوش شکوفه و بهارنارنج خواهد داد!
+بنویسید عزیزانم! برای ما و رادیوبلاگیهای خودمان و خودتان از بهار با عنوان #سازت_را_با_بهار_کوک_کن بنویسید و لینکش را بفرستید اینجا که بهارانه هایمان جمع شود و باز دور هم لبخند بزنیم :) تقلید صداهایتان هم قبول است! با نام خودتان میگذاریمشان در رادیو :)
دوست دار أبدی شما ، فخرالزمان الانور بانو :)
- دوشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۴۱ ب.ظ