ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

۱۲ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

شب تا صبح با انواع و اقسام اسهال و یبوست و کوفت وزهرمار مردم سروکله بزن. هر مریضی اومد با دست خودت براش تورشه رکتال انجام بده. (انگشتت رو برای معاینه گوارشی بکن تو مقعدش!) و هزار و یک کاری که مردم از گفتنشون هم ابا دارند رو به جون و دل بخر ، اون وقت حتی خانواده خودت مرتب بگن که پزشک ها ال و بل و جیمبل...

حیف و صد حیف که یک شنبه امتحان گوارش دارم و هیچی بلد نیستم!
اگرنه چه پست ها که میشد امشب نوشت! چه عاشقانه ها که میشد باهاش حال شما رو بهم زد! چه خاطره ها که میشد با تعریفشون فحش شنید! چه تبریک ها که میشد گفت!!
تبریک به من تبریک به تو تبریک به همه حتی!! :|