دریا کنار! :دی
سلام عرض شد :دی
با کمال خرسندی من هم اکنون درخدمتتون هستم. البته نمیشه نادیده گرفت این رو که از یک وبلاگ نویس روزانه نویس تبدیل شدم به یک فردی که گاهی پنلشو باز میکنم ولی باز هم معرفت خودم که هنوز هستم! والللا! :))
روزای آخر خونه خودمون هم سپری شد و رفتیم شمال. جای دوستان خالی :دی دریا خیلی آروم بود اصلا در شان من نبود که بخوام برم شنا کنم تو اون دریای آروم ، اگرنه همه درجریانند که من چقد شنا بلدم! به همین سوی چراغ! :دی
محسن کلا اهل عکس نیست. ولی تو این نه ماه فهمیده که من خیلی عکس دوست دارم. :دی تو اون سه روزی که تو مجتمعشون بودیم بیشتر از 300 تا عکس گرفتیم. انقد که هی میگفت نفیسه برو اونجا واستا ازت عکس بگیرم دیگه آخراش واقعا داشت حالم ازهرچی عکسه بهم میخورد!! بهش گفتم بابا من خسته شدم دیگه! چقد عکس میگیری خب؟؟! :| گفت خب خداروشکر!! باز نگی تو نذاشتی من عکس بگیرم! :))
ادامه مطلب چند تا عکس میذارم. دوست داشتین ببینید :دی

ساحل آروم دریا رو از دور دارین مشاهده میکنین! :دی
اینجا هنوز اولش بود و ما زیر آلاچیق نشسته بودیم و حوصله نداشتیم بریم جلو! تازه خیلی خز بود ما بریم کنار همچین دریای بی بخاری بشینیم! :دی

این هم کافی شاپ :دی
بستنی قیفی میل ندارین احیانا؟ از اون دیگه عکس نگرفتم :|

ایام تور نبود و خیلی از جاهاش بسته بود :|
خودمونو کشتیم یکی پیدا شه بذاره ما سوار این قایق پدالی ها بشیم ! نشد که نشد! :|
تازه قایق موتوریش هم خاموش بود!
+شما دارین کج نگاه میکنین! مدیونین اگه فک کنین من کج عکس گرفتم! :))

ولی دیگه سوار این یکی شدیم! :دی

دریا خانم هستن! :دی خیلی هم نجیب و آرام! :دی
خواستگار نبود؟! از دست میره ها ! :دی

و موجی که میخواد نفیسه رو ببره و محسنی که تنها خواهد شد! :(((
چوبش کج بود! من خوش خطم! :/

خب انتطار ندارین موزه اش باز بود باشه! دارین؟؟!
دیگه از پشت شیشه عکس گرفتیم! کاری بود که از دستمون برمیومد! :))

این هم ویلامون!!! =))))))
تی شرتش هم لاکوسته!!!!!! :| برند شناس نیستین اگرنه بهش هر روز نمیگین این چیه میپوشی من خحالت میکشم با تو راه برم!!! والللا! :))
+خسته شدم ها ! :| :دی
- يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ب.ظ