واقعا وقتی تن ِ تو اینجا نیست ، چرا عطرت رو بالشمه ؟؟! :|
من کلا قبل از ازدواج همیشه این دخترایی که تو عقد بودن و برا شوهراشون بال بال میزدن رو مسخره میکردم! بعد ازدواج هم تمام سعی خودمو میکردم که خصوصا جلو بقیه یه جوری جلوه بدم که مثلا برام مهم نیست که در 80% موارد بین من و محسن 600 کیلومتر فاصله است!
یه جوری که مثلا مامانش به محسن میگه اگه انتقالی نفیسه جور نشه تو باید یه فکری برا خودت بکنی نفیسه اصلا مشکلی نداره اینجا کنار مامان باباشه دیگه! (حالا اینکه منظورش از یه فکری دقیقا چیه رو دیگه واقعا باید مورد کمکاش دقیق قرار داد! :| )
حتی مثلا شده روز آخری که میخوایم از هم جدا بشیم تو اون ساعت آخر چشمای محسن پر از آب میشه بعد من بهش تسلی خاطر میدم که باز دوباره همو میبینیم عزیزم انقد غصه نخور!!! :| :| :))) اونم میگه من 11 سال دور از خونه بودم هیچ وقت موقع رفتن گریه نکردم الان این جوری ام. تو خیلی سنگدلی! :))
ولی خب حقیقت اینه که اینا فقط یه مشت تظاهرات بی پایه است! خودش هم میدونه که من بیشتر از اون دوسش دارم. یعنی حتی اینم میدونه که بیشتر از چیزی که خودمو دوست دارم اونو دوست دارم! یه جورایی آدم هرچقدر هم تلاش کنه وانمود کنه که عین خیالش نیست و اه اه چقد ملت لوس تشریف دارند هی آه و فغان میکنن ، باز هم فایده ای نداره! این موقع ها حتی آهنگ مسخره ای مثل دلتنگی ِ سامی بیگی میتونه اشکتو دربیاره!
بعله جا داره بگم : " اشک های گوله رو گونه اتو دیدم و گریه کردم...گریه کردم... بارمو بستم و رفتم یه جایی که برنگردم... حالا غرق دردم!"
و در آخر : "اگر دردم سه تا بودی چه بودی؟! غریبی و اسیری و غم یار! غریبی و اسیری چاره داره... غم یارُم ...غم یارُم ... غم یار!!!"
- سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۱۴ ب.ظ
امام علی علیه السلام:
کسی که با کتابها خود را آرامش دهد، هیچ آرامشی را از دست ندهد.
پ.ن: مَنْ تَسَلَّی بِالْکُتُبِ لَمْ تَفُتْهُ سَلْوَةٌ. غررالحکم و دررالکلم، ح8126
sokhaneakhar.blog.ir