ناراحتم :(
یادمه یه زمانی یکی ار افتخاراتم این بود که زیاد میرم مشهد ! حتی تو دلم به جناب صواع هم فخر فروختم چند باری ! :| الان 7-8 ماه هست نتونستم برم. اصلا یادم نمیاد کی رفتم... در این حد :(
برا یه قضیه ای در مقطع زمانی کنونی به شدت به دعا کردن احتیاج دارم. ولی خب نمیتونم دعا کنم. انگار دعا کردن سعادت میخواد. من ندارم... قبلا داشتم الان ندارم :( ... فردا مامان و بابا دارن میرن مشهد. خیلی دوست داشتم برم باهاشون. برم حرم شاید حال دعا کردنم برگشت... ولی نشد :(
اولش میخواست که بشه ولی نشد...
گفتم یه جلسه غیبت میکنم میرم. اما یه ساعت پیش فهمیدم از 4 شنبه تا سه شنبه هفته بعد کلاس ندارم. بعدشم 3 جلسه دارم و فرجه گوارشم شروع میشه. خب کار عاقلانه اینه که من غیبت هامو نگه دارم برا اون سه جلسه و برم تهران سر خونه زندیگم! واللا ! یه ماهه نرفتم :| دلم پوکیده شد اینجا :(
من خیلی دلم یه جوریه الان! دلم میخواست برم مشهد! :( انگار امام رضا نمیخواد من برم حرم . ولی امام رضا که قبلنا اینطوری نبود. اصلا از خودمون بود. ما با هم این حرفها رو نداشتیم اصلا... واللا ! هر حرفی رو که آدم روش نمیشد به خدا بزنه به امام رضا میگفت سه سوته حلش میکرد. مگه میشه من یادم بره چه چیزهایی ازش خواستم و بهم داده؟ مگه میشه یادم بره تا حالا نشده رومو زمین بندازه؟
ولی انگار یه چیزی این وسط تغییر کرده... نمیدونم چی... :(
- جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ب.ظ