هواتو کردم... من حیرون تو این روزا هواتو کردم .... (خیلی هم بی ربط!)
بعد از چندی جا داره دوباره سلامی داشته باشیم خدمت شما عزیزان :دی
عید نسبتا متوسطی بود. 4-5 روز اول رو اینجا بودیم بعدش هم رفتیم تهران! همه میان شهرستان ما برعکسیم ! ضمن اینکه مادرشوهر و پدر شوهر و دوتا برادرشوهر ها و جاری و خواهر شوهرم هم بودند و همگی اومدن خونه ما ! تا روز 13 ! ینی خداییش ببینین من چه عروس صبوری هستم که خم به ابرو نیوردم !
یک جایی هم میفرمود که " کوکب خانم زن با سلیقه و مهمان نوازی است ! یا یه چیزی تو همین مایه ها ! الان دیگه به من نباید بگید الانور ! باید بگید کوکب! :| :دی
خیلی جاها رفتیم خیلی هم عکس گرفتم البته که واقعا حوصله اش رو ندارم بذارم ! (همه یک صدا بگید کوکب مچکککریم !) :دی
حالا عکسها رو گذاشتم ذخیره ی آخرتم که کم کم بذارم براتون ! :دی
13 بدر هم نرفتیم و 12 هم رفتیم باغ یکی از آشنایان تو جاده چالوس! :دی البته باغ نبود فراتر از باغ بود! جاده هم یه طرفه بود ولی خب چون طرف خیلی خرش میرفت ما رو راه دادن !!! :))))
از 15 ام هم بخش مغز و اعصاب شروع شده. قرار بود بریم عفونی ولی رفتیم اعصاب!! :| برنامه ریزی رو حال میکنید؟ بعد 4 نفر بیشتر هم نیستیم!
رئیس دانشکده مون هم از این سری آدمهای به شدت تنوع طلبه! یهو حال کرده بگه باید دانشکده ی من یه فرقی با همه ی عالم و آدم و کشور و قاره و جهان حتی ، داشته باشه ! :| از این رو بخشنامه داده که استاژر ها باید پنج شنبه ها هم بیان ! (نگاه خیره به دوربین ! ) در جایی هم یادمه که میفرمود " هر دم از این باغ بری میرسد ، تازه تر از تازه تری میرسد !" (شیخ اعصاب نداشت وقتی اینها رو میفرمود البته !)
بعد مسئول مغز و اعصاب دکتر الف ه. یک آقای حدودا سی ساله که تازه ازدواج کرده. در این یک هفته که باهاش بودیم به شدت حوصله به خرج داده و ما رو تحمل کرده خداییش ! مثلا میگه برگه chest بیارین درخواست MRI بنویسین. ما میریم یه دونه برگه میاریم! میگه عزیزانم برگه chest دوتایی ه ! باید برید کاربن بیارید دو تا برگه هم بیارین بنویسین ! بعد میگه برید کاردکس مریض رو بیارین. ما میگیم هاع؟ میگه کاردکس اون برگه ی نسبتا مقواییه که جدا از پرونده است و دست پرستاره ! خلاصه ی مطلب ما کلا تو این یک هفته قل مراد مظفر زرگنده بودیم و همش در حال گیج زدن و واقعا تحملمون کرده !
امممما ! اما ! همه ی افرادی که با دکتر الف درس داشتن به اتفاق میگن که ایشون بسیار مودی ه ! خودش هم میگه من اختلال دوقطبی دارم !! :| البته دکتر ت که روانپزشکه میگه نه ! کسی که اختلال دو قطبی داره اونقدر نمیتونه باهوش باشه که بشه متخصص مغز و اعصاب ! اما خودش میگه دیگه !
بعد میگن یه جوریه که مثلا خیلی نباید نزدیکش واستاد ! در کسری از ثانیه مودش تغییر میکنه و این امکان هست که یهو یه چیزی به سمتتون پرت کنه ! :| (دوباره نگاه خیره به دوربین ! ) امنیت جانی نداریم خلاصه ! از الان تا سه هفته دیگه دیدین یه چند روز از من خبری نبود بدونید به دست دکتر الف به قتل رسیدم ! :|
حالا ترکشش هنوز به ما نخورده ولی خب خدا به خیر بگذرونه !
همین دیگه ! امتحان چشم رو هم دادم دیروز و به شدت قهوه ای کردمش ! :| تشریحی بود ! خداکنه 12 بشم که پاس شم فقط ! :| (مامانم میگه من از وقتی یادم میاد تو هروقت امتحان دادی میگی خداکنه پاس شم ! همه رو هم پاس میشی ! ولی جدا این یکی خطریه ! :| )
+دوست دارم اصن عنوانهام ربطی به پست هام نداشته باشه ! عنوان خودمه آقا ! دوست دارم !
- جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۴ ب.ظ