وقتشه عاقل شم!
دارم وارد فاز جدیدی از زندگیم میشم. فازی که توش دست از مقایسه کردن زندگی خودم با ادمای اطرافم برداشتم و دارم سعی میکنم زندگیم رو همونطور که هست بپذیرم. اگه موفق بشم غول این مرحله رو هم شکست بدم دیگه بنظرم زندگیم به ثبات میرسه.
دکتر لام حرف خوبی میزد اون روز. میگف ما ها که دیگه تو این راه قرار گرفتیم. چه بخوایم چه نخوایم دیگه نمیتونیم همسر خوب ، پدر و مادر خوب و فرزند خوبی باشیم. اینو باید پذیرفت. پس لااقل بیایم پزشک خوبی باشیم که به قولی نشیم چوب دو سر طلا. لااقل خیالمون راحت باشه یه کار درست داریم تو زندگیمون انجام میدیم.
بعد دیگه جدیدا محسن که زنگ میزنه و مثلا میگه الان تو اینجا بودی فلان کارو میکردیم فلان جا میرفتیم و قس علی هذا ، بلافاصله میگم خب حالا که نیستم در نتیجه بحثو عوض کن لطفا ! هوا چطوره راستی :|
راستش اصلا دیگه دوست ندارم راجع بهش فکر کنم. باید ادم از یه جایی به بعد از رویا کشیده بشه بیرون و حقیقت زندگیشو بپذیره.
+چرا امسال انقد زود همه رفتن استقبال محرم؟؟ بابا مسلمونا ! هنو شروع نشده ها :|
++پست گذاشتن با گوشی خَر است.
+++یه چیزی میخواستم بنویسم که اصلا پست رو برا اون شروع کردم الان هرچی فکر میکنم یادم نمیاد.
- جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۵ ق.ظ