مال دانشجو تو روز دانشجو خوردن داره؟؟؟ من از شما میپرسم...
خب الان چی باید بنویسم واقعا؟ باید بنویسم که من یک مال باخته هستم و مورد کیف قاپی قرار گرفتم؟ جدا میخواین اینو بشنوین؟ خب بذارید از اولش بگم!
اولش برمیگرده به بدو تولد من! من از بدو تولد و از وقتی یادم میاد همیشه تصمیم داشتم با مینا برم باشگاه ایروبیک!! و هیچوقت این تصمیم عملی نمیشد! هیچوقت! تا رسیدیم با شب گذشته! ظهر روز گذشته من مینا رو تهدید کردم که اگه نری و نپرسی شرایط باشگاه فلان رو دیگه نه من نه تو! :| اون هم عصر پیام داد که رفتم و فلان و فلان!ساعت ٦تا٧ روزهای زوج!
مامان و نیره پس از شنیدن این قضیه گفتن ما هم میایم! و این شد که ما سه نفره امشب راهی باشگاه شدیم! چند تا کوچه رو رد کردیم و همینطور در حال ور زدن بودیم که وسط یه کوچه نسبتا تاریک که به خیابون اصلی میخورد از پشت سر یه صدای اروم موتور اومد! من کاملا سرخوشانه به مامان و نیره گفتم بیاین کنار الان یکی نزنه بهمون شهید در راه باشگاه نش...
دیگه نفهمیدم چی شد راستش! اول فک کردم موتوریه بهم زد چون هول خوردم جلو یه کمی بعد دیدم کوله ام از رو دوشم رفت... بهمین سادگی :| نیره تا سر خیابون داد زد نگهش دارین ولی فایده نداشت طبیعتا !
الان خیلی حس بدی دارم... البته یه کم بهتر شدم ولی حسم بده! اولش گفتم پول که نداشتم همه مدارکم بود توش أعم از کارت ملی گواهینامه کارت دانشجویی دو عدد عابربانک کارت سلف حتی!! دو تا دسته کلید و کلید کمد هام تو دوتا از بیمارستانهایی که میرم! یکیش یدکش دسته مسئولشه یکیش یدکش هم باهاش بود! :| یک دونه فلش و یک عدد اسپری نیوا ! :| گفتم حالا چیزی نداشت توش! نیره زنگ زد ١١٠ و صورت جلسه کرد همینا رو ! بعد اومدم خونه خواستم زنگ بزنم محسن دیدم هندزفری اپل دوست داشتنیم هم نیست! بعدنا متوجه شدم دستکش هایی که دیروز خریدم و یک بار هم دستم نکردم هم نیست!!
فقط دعا میکنم چیز دیگه ای نباشه توش!
همین دیگه! خداروبازم شکر میکنم که موبایلم نبود! یه دونه عکس از یک سالگیم داشتم توش که خیلی برام عزیز بود. اونم تو کیف پولم بود...
+قابل توجه همکاران رادیو! اقا این سوژه ها خوردن نداره! حالا ببین کی گفتم!
- سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۳۲ ق.ظ