امشب هم از اون شب هاست :))
همیشه تو صبح های سرد ، روزهای امتحان ، روزهای ارائه ، ظهر های خواب آلودگی و بی حوصلگی ، شب ها و غروب های کشیک...
همیشه تو موقعیت های سخت و خسته کننده به خودم میگم : لعنت به تو! لعنت به تو که انقدر خودت رو گرفتار کردی!... آخه زن رو چه به کار کردن؟ زن رو چه به سر و کله زدن با ادمهای غریبه و ناشناس! زن رو چه به پزشکی و بیمارستان و همه ی گرفتاری هاش؟ اصلا زن رو چه به درس خوندن؟!!
همیشه تو این مواقع به قول رضا امیر خانی نیمه ی سنتی ذهنم به نیمه ی مدرن ذهنم تشر میزنه که : زن باید بشینه تو خونه اش خانمی کنه! باید صبح به صبح پرده های اتاق خوابش رو بکشه و بیرون رو نگاه کنه و ذهن و دلش پی قرمه سبزی و کیک و دسرش باشه! باید عصر به عصر بره کریستال و لباس صورتی قیمت کنه و شب به شب هم گل های گلدونش رو مرتب کنه و شمع روشن کنه و میز شامش رو بچینه! زن رو چه به مورنینگ و شرح حال و ارائه و سوچور و چک علائم حیاتی و سی پی آر؟...
همیشه اینجور موقع ها نیمه مدرن ذهنم کم میاره ولی بعد از یه ساعتی که اوضاع بهتر میشه و سختی ها کمتر ، نیمه مدرنم سرش رو بالا میگیره و میگه : زن رو چه به تو خونه نشستن؟ زنی خوبه که علاوه بر خانواده و خونه اش ، یه جامعه بهش احساس نیاز کنه. یه جامعه بهش افتخار کنه و یه جامعه ازش ممنون باشه...
- دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۵ ب.ظ