ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

ضربان ِ لبخندهایت

از هرچه در خیال ِ من آمد نکوتری

بلاگر ِ پیلاتسور ِ روانپزشک !!

سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۵ ب.ظ

سلام عرض شد خدمت شما عزیز جان که دارید بعد از مدت ها من رو میخونید :)

اول از همه جا داره یه تبریک جانانه خدمتتون عرض کنم. تبریک بابت اینکه شما در حال حاضر دارید نوشته های سالگرد تولد وبلاگ نویسی من رو میخونید! اونم تولد ٥ سالگی! :دی

البته دقیق نیست چون تولد وبلاگنویسی من دوم مهر و اولین پستم هم مربوط به سال ١٣٩١ توی وبلاگ آوای من بود :) یادش بخیر :)

خیلی سالها و خاطرات خوبی رو با وبلاگم داشتم و دارم و مطمئنم یکی از المان هایی که هیچوقت در مورد سالهای جوونیم فراموش نخواهم کرد وبلاگنویسی ه :) ولی خب باید قبول کرد که من برای این کار پیر شدم. نشون به این نشون که الان یک ماهه میخوام بنویسم اما نه حال و انگیزه اش رو دارم نه قلمم دیگه کشش سابق رو داره. اینم البته از ننوشتن ه. وگرنه مسلما کسی که تو بیست سالگی تونسته هر روز دوبار آپ کنه اگر بخواد تو بیست و چهار سالگی هم میتونه... بگذریم.

الان تو اوتوبوسم و دارم میرم تهران . حوصله ام سر رفته بود گفتم بیام بنویسم یه چیزی. جا داره عرض کنم حالم از هرچی اوتوبوس أعم از وی آی پی ، اسکانیا ، ولوو ، طویله ( به نوعی از اتوبوس گفته میشود که هوای آن به شدت بوی دام میکند و ملت کم مانده است با بزغاله ی مذکور سوار آن گردند!) و غیره و ذلک بهم میخوره!


یادتونه پارسال همین موقع ها میرفتم ایروبیک؟ یادتونه هی عین قل مراد مظفر زرگنده به مربی خوش استیلمون نگاه میکردم و وقتی ریتمش تند میشد وامیستادم و فقط میخندیدم؟؟ خب مهم هم نیس خیلی اگه یادتون نمیاد. واللا! ملت انقد دغدغه دارن که این خزعبلات دیگه یادشون نیاد! حالا مهم اینه که باز نهضت جنگ جنگ تا خوش تیپ شدن رو از سر گرفتم و الان دو هفته است دارم میرم پیلاتس! خیلی هم خوبه! فقط مشکلش اینجاست که این بار وقتی مربی ه میگه همونطور که دراز کشیدین و وزنتون رو انداختین رو یه دستتون و بدنتون رو بالا نگه داشتین دست چپتون رو همراه دمبل بالا ببرید و همزمان پای راستتون رو که با زانوش یه دمبل دیگه رو نگه داشتین هم بالا ببرین ، من دلم میخواد گریه کنم ولی خب نمیشه چون هیچ ادم توانمندی اونقدر توانمند نیست که تو اون موقعیت بتونه گریه هم بکنه! القصه! الان خیلی احساس خوش تیپ بودن میکنم فقط نمدونم چرا حتی صدمی وزن کم نکرده ام هنوز! :/


بخش روان هم بسیار داستان داره که دیگه از حوصله ی این پست خارجه. ینی اونقدری که من تو این مدت داستان های عجیب و غریب از ملت شنیدم تو این بیست و أندی سال نشنیده بودم. حالا اگه عمری باقی بود و شما خواستید چن تا از کمتر منشوری هاش رو تعریف میکنم . هرچند همون ها هم منشوری اند! 

  • موافقین ۱۳ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۵ ب.ظ
  • Elanor :)

نظرات  (۱۴)

چه عجب
ستاره‌تون روشن شد
شما ویس هم بدی من حاضرم تایپشون کنمااااا :دی
زیرشم می‌نویسم خاطراتِ الانور، به قلمِ شباهنگ
پاسخ:
:))))

خیلی خوب میشه اینجوری :))

+ببین زود تایید کردماااا ! باز نگی تایید نمیکنی . :/
  • بانوچـ ـه
  • الان این اتوبوسه از کدوم نوعه؟ طویله نباشه یه وقت :دی
    پاسخ:
    این اتوبوس کاملا میانمایه است :/
    خواهان شنیدن داستان های بخش روان هستیم بی صبرانه :دی
    پاسخ:
    انشاا... عمری باشه مینویسم :دی
    پیلاتسور جان جان در حین انجام حرکات این ورزش مواظب مچ دست و عصبش و البته گودی کمر و عصب سیاتیکش باش:))
    شخصاً آخرین جلسه ای که رفتم پیلاتس بی این که بدونم دیسک کمرم داره می زنه بیرون هی وسط هر حرکت ولو می شدم کف زمین و به مربیم می گفتم لگنم گرفته. اونم می خندید می گفت مگه لگن هم می گیره؟ بعدش با دکتر و عکس و از این قبیل کاشف به عمل اومد که سیاتیک محترم داره گیر می کنه قاطی استخون و دیسک و فلان و بهمان! و این گونه شد که بنده دوماهه بیکار و بی ورزش می خورم و می خوابم و تپللللل می شم:))

    تو اتوبوس همنشین یه گوساله همبرگر خورده و فوران بوی سیر نشی صلوات! گاهی باید گفت صد رحمت به بوی طویله!

    بخش روان خیلی باس جذااااب و البته ترسناک باشه :))
    پاسخ:
    نه حواس مربیمون هست. حالا فک کن لاغر که نشم چلاق هم بشم :))
    سلام سلام
    خانم وایسا من برم اسفند رو بیارم
    چه عجب روشن فرمودی
    خو ازون جایی که من نمیدونم تولدت کی هستش، تولد خودت و وبلاگت با هم مبارک :)

    پاسخ:
    بتتتتتترکه چشم حسود و بخیل :)) 

    مرسی مرسی :دی

    تولدم ٢٤ آبان ه :دی
    قبلا از سعدی هم میگفتید :)
    پاسخ:
    گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی 
    گر تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
    :)
    نفیسه جان پیلاتس هم خوبه ایروبیک برا تناسب اندامه لاغر نمیکنه انگاری انشالا به سلامتی بری وبرگردی :)

    حتمااا برامون بنویس مام بدونیم چخبره اینجوری گفتی کنجکاو شدم برامون هیجان انگیز وجالبه حتی اگه منشوری باشه هم بنویس :)))
    پاسخ:
    چشم سعی میکنم :)
    داستان اون مانیا داره رو تعریف کن عجیجم :-" =))
    پاسخ:
    تعریف کردم برا تو ؟؟ :))))
  • رگـ ـهــا
  • آره 
    منم راه درمانشو بهت گفتم که بری انجام بدی ^~^
    پاسخ:
    :))))
    تولدمون به فاصله 1هفته هس من 17ابانم :)

    درگیر یه مسئله شخصی هستم ولی دوس داشتم با یکی مشورت کنم نمیتونم تصمیم بگیرم دودلم :(((

    راسی از اقات و تهران هم برامون بنویس ازمادرشوهر و جاری البت اگه اینجا رو نمیخونن 
    پاسخ:
    پس تولدت پیش پیش مبارک ^_^

    کسی که نمیخونه اینجا رو ولی من با خاله زنک بازی خداحافظی کردم !!! :)))
    بنده هم به نوبه‌ی خودم درخواست شرح ماوقع روزهای بخش روان را دارم نقطه
    پاسخ:
    شرح دادم نقطه :دی
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • سلااام 
    به به منور کردی. 
    دلمون تنگ شده بود.
    ان شاءالله حظ وافر بری از فراغت بال این چند روزت آبجی جان.
    پاسخ:
    سلام عزیییزم :)
  • قاسم صفایی نژاد
  • مبارکه. موفق باشید
    پاسخ:
    مرسی :)
    مرسی عالی بود
    پاسخ:
    :/
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">